۱۳۸۹ شهریور ۲۴, چهارشنبه


گذر موقعیت ها : بازنشستگی در سوئد
ا.گفتگو با خانم شهربانو اشتراکی


روحی : ضمن تشکر از پاسخ به دعوت برای مصاحبه ، از شما خواهش میکنم ، خود را معرفی کرده و بفرمائید در کجا زندگی می ‌کنید.

خانم اشتراکی : شهربانو اشتراکی هستم در سال 1312 در شهر فردوس به دنیا آمده ام ، مقیم کشور سوئد و صاحب 5 فرزند هستم که 3 تا از آنها در سوئد زندگی می کنند و 2 تا هم در ایران. من بیشتر در سوئد زندگی می کنم . یعنی 8 ماه در سوئد زندگی می کنم ولی دو بار هم به ایران سفر میکنم که 4 ماه هم در ایران زندگی می کنم. برای من اینطور خیلی خوب است . چون تا دلم تنگ می شود می آیم ایران.

روحی : خانم اشتراکی عزیز ، شما در چه سالی و به چه دلیل از ایران مهاجرت کرده‌اید و نیز بفرمائید آیا همسرتان در قید حیات هستند ؟

خانم اشتراکی : حدود 20 سال پیش در سال 1369 برای زندگی به سوئد رفتم دلیلش هم این بود که فرزندانم آنجا بودند و من از دوری آنها راحت نبودم. آخر دو فرزند کوچکم که در آن زمان خیلی جوان بودند و سنشان زیاد نبود به سوئد آمده بودند. اولش یک بار برای دیدنشان سفر کردم و بعد از آن بزرگترین فرزندم که قبل از انقلاب به سوئد آمده بود کارهای اقامتم در آنجا را برایم انجام داد . نخیر همسرم فوت کرده اند .

روحی : قبل از مهاجرت ، زمانی که در ایران زندگی می‌کردید ، شما شاغل بودید یا خانه دار؟

خانم اشتراکی : خانه دار بودم

روحی : در حال حاضر چه ، آیا در آنجا شاغل هستید یا خانه دار؟

خانم اشتراکی : خانه دار هستم.

روحی : درآمدتان چگونه است ، چه کسی هزینه زندگی شما را پرداخت می کند؟

خانم اشتراکی : حقوق بازنشستگی می گیرم که در ماه 9000 است . 5000 کرون آنرا بابت اجاره خانه می دهم ( خانه ای ویلایی یک اتاق خوابه ) و بقیه اش را خرج خورد و خوراک و هزینه های دیگر می دهم.

روحی : در سوئد شرایط بازنشستگی چگونه است ؟

خانم اشتراکی : باید سن به 65 سال رسیده باشد . مگر اینکه مریض باشی . آنهایی که مریض اند زودتر بازنشسته می شوند.

روحی : شرایط بازنشستگی برای همه یکی است ؟ یعنی هیچ فرقی نمی کند که شهروند سوئدی باشد یا مهاجر ؟

خانم اشتراکی : مهاجر ، باید حداقل ده سال در سوئد زندگی کرده باشد تا بتواند در 65 سالگی بازنشسته شود. هر چقدر هم که آنجا کار کرده باشد مهم نیست . دو سال کار کرده باشد یا بیشتر و یا کمتر ، فقط باید هم ده سال آنجا زندگی کرده باشد و هم سنش 65 سال باشد.

روحی : در سوئد بازنشستگان دارای چه امکاناتی هستند؟

خانم اشتراکی : امکانات خیلی خوبی است . مثلا کارت اتوبوس مجانی می‌دهند. کرایه تاکسی که 400 کرون است ، من 70 کرون می دهم . اگر نیاز به کمک برای کارهای خانه داشته باشم ، برایم کمکی می فرستند . هر ماه پرستار می فرستند . و اگر معلولیت داشته باشیم ، بسته به معلولیت هر روز پرستاری را می فرستند. من خودم نخواستم چون می توانم کارهایم را بکنم و هر دفعه هم که عمل کردم گفتند برایت پرستار بفرستیم ، خودم نخواستم چون بچه هایم اینجا هستند که خودشان کارهایم را می کنند . ولی گفته اند که هر وقت که لازم داری برای خرید و کارها و ... می توانی از کمک استفاده کنی. تا به حال چند بار با من تماس گرفته اند و گفته اند که بچه‌ هایت کار و زندگی دارند ، تو 77 سال داری و باید کسی بیآید کارهایت را بکند . گفتم نه بچه هایم خودشان می خواهند که کارهایم را بکنند. اما اگر هم بخواهم سوار قطار بشوم اگر کسی را نداشته باشم که همراهم باشد ، خودشان کسی را می فرستند که همراهم باشد . حالا چه سوار تاکسی و یا سوار قطار و یا اتوبوس شوم فرقی نمی کند چون سنم بالاست حق دارم همراه داشته باشم.

روحی : شما فرمودید که جراحی کرده اید . آیا هزینه اش به عهده خودتان بوده ؟

خانم اشتراکی : هزینه اش برایم خیلی کم بود . چون دولت خودش می پردازد . مثلا شبی 50 کرون باید پول تخت بیمارستان بدهم . و اولش که رفتم دکتر ، 170 کرون دادم بعد دکتر جراح گفت باید عمل بشوم . من تا به حال چند بار عمل کرده ام . عمل زانو و پا و چشم ، و کیسه صفرا و ...، مثلا یک بار 250 کرون برای 5 شب که بیمارستان بودم پرداخت کردم. بیمه های درمانی سوئد خیلی خوب است . با اینکه از پارسال تا حالا پول دارو خیلی گران شده. دوسال می شود که دارو گران شده است ، اما من 2800 کرون که دارو بخرم که پول دو تا نسخه ام می شود ، تمام سال داروهایم مجانی می شوم. دکتر هم همینطور. اگر 1800 کرون بدهم تمام سال می توانم مجانی دکتر بروم . از عملهایی هم که کرده ام راضی هستم .

روحی : آیا به غیر از فرزندانتان با ایرانیان دیگری هم در سوئد ارتباط دارید ؟

خانم اشتراکی : بله ، چند دوست دارم که همسن و سال خودم هستم .

روحی : آیا در جشن هایی که ایرانیان در سوئد برگزار می کنند ، شرکت می کنید ؟

خانم اشتراکی : تا دو سال پیش ، بله می رفتم. دو سه سال است که کمتر می روم . اینجا [در سوئد] یک جاهایی هست برای ماهایی که پیر هستیم که می توانیم برویم آنجا. مثلا دوشنبه ها یک جشن هایی می‌گرفتند یا در یک اتاقی خانمهایی که نذر «سفره ابوالفضل» داشتند ، سفره می‌انداختند و یا ورزش و همه چیز هست . البته من دو سه سال است به خاطر پا دردم خیلی کمتر می روم . بله سرگرمی برایمان هست .

روحی : این جایی که می‌فرمائید در رابطه با انجمن‌های ایرانیان است ؟ مثلا اینکه می فرمائید ، «سفره ابوالفضل» می اندازید ، محلش در همان انجمن‌هاست ؟ اگر امکان دارد کمی بیشتر درباره این انجمنها بفرمائید.

خانم اشتراکی : بله در محل انجمن ایرانی انجام می شود. کمون خرجش را می دهد. آن زمانها که می رفتم خیلی خوب بود . هر دوشنبه می رفتم . در ماه 60 فقط کرون میدادم بعد دیگر تمام وسایل پذیرایی از چای و بقیه چیزها آماده بود و خودشان هم نظافت آنجا را می کردند . صبح می رفتیم تا بعد از ظهر . همه نوع وسایلی هم بود . موسیقی و همه چیز . جوانها برایمان برنامه موسیقی اجرا می کردند و ما را سرگرم می کردند . ولی خب من دیگر دو سه سالی است که تنبلی می کنم و نمی روم .

روحی : آیا جایی هست که شما دوست داشته باشید برای انجام کارهای دستی مثل بافتنی و گلدوزی و این چیزها بخواهید به آنجا بروید ؟

خانم اشتراکی : کنار خانه خودمان بله چنین جایی هست که مجانی است و همه جور وسیله هم دارد مثلا برای گلیم بافی ، بافتنی و یا ... هر چیز دیگری که علاقه داشته باشیم . ولی من نمی روم . از این چیزها خیلی زیاد است . زیر بیشتر ساختمانهایی که مردم زندگی می کنند [مجتمع های مسکونی ؟ ] از این چیزها هست. توی این ساختمانها 40 ملیت زندگی می کنند .

روحی : بیشتر این ملیتها از کجا هستند ؟

خانم اشتراکی : بیشتر عرب و ترک ترکیه ، عراقی ، آفریقایی و خیلی جاهای دیگر هستند . اما ایرانی توشان خیلی کم است.


روحی : آیا شما برنامه های تلویزیونی ایرانی را هم می ببینید ؟

خانم اشتراکی : بله ، من ماهواره دارم

روحی : بیشتر کدام برنامه ها را تماشا می‌کنید ؟

خانم اشتراکی : فیلم و سریالهای ایرانی را می‌بینم. اخبار ایران را هم دنبال میکنم.


روحی : شما فرمودید که در سال دوبار به ایران سفر می کنید و در مجموع 4 ماه در ایران بسر می برید، آیا در ایران منزل شخصی دارید ؟

خانم اشتراکی : بله . وقتی می‌آیم با فرزندانم هستم ولی خب در خانه خودم هستم . رفت و آمد داریم . آنها می‌آیند، به خانه من و یا من می روم به خانه شان .

روحی : شما در دو جور فضای اجتماعی زندگی می کنید. و این تجربه بسیار جالبی است که ممکن است با توجه به سن و سال شما گاهی سخت هم باشد . ممکن است کمی درباره اش صحبت بفرمائید.


خانم اشتراکی : خب آنطور که در سوئد زندگی می کنم ، در ایران نمی توانم زندگی کنم. با وجودیکه در هر دو جا با هیچکدام از فرزندانم زندگی نمی کنم ولی آنجا برایم خیلی راحت و خوب است . در ایران خودم خریدهایم را نمی توانم بکنم. اصلا نمی توانم بدون دخترها و یا نوه هایم بیرون بروم . اما تو سوئد خودم کارهایم را می کنم و خیلی کم برای خریدهای کلی ام از بچه ها کمک می‌گیرم و می توانم خودم به خیابان بروم . اما اینجا خیلی خطرناک است. نه خیابانها برای ما پیرها امن است و نه راننده ها رعایت حال ما را می کنند و نه رفت و آمد از خیابانها راحت است. پیاده رو ها بد است ، اتوبوس ها خیلی بد است . آنجا اتوبوس ها برای ما پیرها خیلی وسیله راحتی است . مثلا هنگام سوار و پیاده شدن به خاطر پله هایی که برای ما راحت پائین و بالا می شود خوب و امن است اما اتوبوسهای ایران راننده هایش حتا صبر نمی کنند که ما درست سوار یا پیاده شویم. ولی خب برای خاطر بچه ها و نوه هایم می آیم ایران تا ببینمشان. در ایران آرامش نیست .

روحی : ارتباط شما با سوئدی ها تا چه اندازه ای است ، آیا دوست و آشنایی سوئدی دارید ؟ با مهاجران دیگر چطور ؟

خانم اشتراکی : من دامادم سوئدی است و با او و خانواده اش ارتباط دارم . ولی خودم دوست و آشنایی سوئدی ندارم و به جز سلام و علیک و احوال پرسی کوتاه با همسایه های سوئدی ام ارتباط دیگری ندارم . و از وقتی که بازنشست شده ام با کمون هم دیگر ارتباط ندارم. ولی وقتی دکتر ، داروخانه یا برای خرید به فروشگاه و خیابان می روم گاهی با فروشنده ها حرف می زنم. راستش اینجا آن طوری نیست که آدم لازم باشد وقتی بیرون می رود خیلی با مردم حرف بزند. ولی تا همین حدی که گفتم بله ارتباط دارم . گفتم که من خودم کارهامو می کنم.

روحی : آیا شما برنامه های تلویزیون سوئد را هم تماشا می کنید ، بیشتر چه برنامه هایی را ؟

خانم اشتراکی : بله نگاه می کنم ، بعضی از فیلمها و بعضی از برنامه های سرگرم کننده اش را می‌بینم.

روحی : اخبار تلویزیون چی ؟ کلاً اخبار سوئد را دنبال می‌کنید؟

خانم اشتراکی : اخبارش را نمی‌فهمم درست . ولی وقتی خبردار شوم که اتفاقی ، چیزی افتاده ، آن موقع بله دنبال می کنم از دخترم ، پسرم و یا دامادم می پرسم که اخبار تلویزیون چی گفته .

روحی : به چه دلیل خبرهای سوئد را دنبال می کنید ؟

خانم اشتراکی : برای اینکه [در سوئد ] زندگی می کنم.

روحی : یعنی در انتخاباتش هم شرکت می کنید؟

خانم اشتراکی : حتماً . باید آدم برود و رأی بدهد. داریم زندگی می‌کنیم سوئدی هم نباشیم فرقی نمی کند باید ببینیم چه کار می کنند

روحی : چطور متوجه می شوید که به چه کسی و یا چه احزابی رأی بدهید ؟

خانم اشتراکی : از بچه هایم می پرسم. آنها می‌شناسند و می دانند که چه کسانی بهتر هستند.

روحی : معیار شما و فرزندانتان برای بهتر بودن نماینده هایی که بهشان رأی می‌دهید چیست ؟

خانم اشتراکی : والا آنهایی که بهتر کار می کنند بهترند . بعضی ها اصلا کار نمی کنند برای مردم . اینجا تلویزیون نشان می دهد که مثلا فلان نماینده ها کار نکردند . نشان می دهند تا مردم بفهمند و بدانند . من خیلی هایش را متوجه نمی شوم ، اما بچه‌هایم برایم تعریف می کنند . اینکه مثلا گرانی شده و یا چیزهای دیگر. بعد وقتی رأی گیری می شود ، بچه هایم می گویند که به آنها رأی ندهیم و به عده ای دیگر رأی بدهیم .

روحی : فکر می کنم رابطة دولت سوئد با مهاجرین هم باید برایتان مهم باشد ؟

خانم اشتراکی : صددرصد . ..بعضی وقتها رادیوی ایرانی که اینجا داریم ، می گوید مثلا فردا یا فلان روز همه ایرانی ها جمع بشویم دم اداره پلیس تا تظاهرات کنیم و نگذاریم یک ایرانی را اخراج کنند. ما هم همه می رویم آنجا . یک دفعه 200 نفر بودیم . همه مان رفتیم و جمع شدیم و اعتراض کردیم اما نگو که اداره پلیس دوتا در داشت و آن ایرانی را از آن برده بودند بیرون و ما اصلا نفهیمده بودیم.

روحی : برای چی می خواستند اخراجش کنند ؟

خانم اشتراکی : نمی دانم ، می گفتند که هفت سال اینجا بوده و اقامت نداشته .

روحی : پس اینطورکه می ‌گوئید ، همبستگی بین ایرانی ها در سوئد زیاد است.

خانم اشتراکی : بله ، بله خیلی زیاد است . ...

روحی : آیا شما این همبستگی را در مهاجران دیگر هم می‌بینید ؟

خانم اشتراکی : بله ، ترکها و یا کردها هم هر وقت می خواهند یکی شان را اخراج کنند ، همینطور تظاهرات می کنند. ..

روحی : حالا کمی به اوقات فراغت شما بپردازیم ، لطفا بفرمائید که زمانی که در ایران هستید ، زمان بیکاری تان چه کار می کنید و در سوئد به چه کاری مشغول می شوید . قبل تر فرموده بودید که تا مدتها هر دوشنبه به انجمن ایرانیان آنجا می رفتید و حالا حتما بیشتر در خانه هستید این زمانها چه کار می کنید؟

خانم اشتراکی : سوئد که هستم می روم فروشگاهها می گردم و بعد که می آیم خانه بافتنی می بافم . از این کامواهای حراجی و ارزان می خرم و باهاشون کلاه و شال گردن و دستکش و ایجور چیزها می بافم وقتی تمام شد داخل کیسه می کنم و می برم می اندازم تو صندوقهای بزرگی که می گویند چیزهای داخل آنرا می برند برای کشورهای فقیر دنیا . می برند برای کشورهای عقب مانده . من برای سرگرمی می بافم بعد هم می برند می دهند به این بدبختها . بعد پیاده هم راه می روم . هر وقت حوصله ام سر برود می روم قدم می زنم و فروشگاهها را می بینم. ولی خب وقتی ایران هستم ، می روم خانه دخترهایم که هر دو نزدیک خانه خودم است . همگی در یک محل زندگی می کنیم . ولی زیاد در ایران نمی توانم قدم بزنم . چون خیلی خیابانها بد و شلوغ و پر از ماشین است و پیاده رو هم ندارد . مگر اینکه سوار ماشین بشویم و برویم یک پارکی ـ جایی .

روحی : از دوستان ایرانی که آنجا دارید ، چند نفرشان موقعیت زندگی شان مثل شما است؟

خانم اشتراکی : تقریبا همه مان یکی هستیم . آنها هم مثل من بازنشسته هستند و بچه هاشون در سوئد است.

روحی : آیا با مهاجرانی غیر ایرانی هم ارتباط دارید ، حالا چه دوستتان باشد و یا همسایه ؟

خانم اشتراکی : بله یک خانم عربی است که همسایه دیوار به دیوارم است . بله او می‌آید خانه ام ، من به خانه اش می روم . گاهی به هم سر می‌زنیم .

روحی : به چه زبانی با هم صحبت می کنید ؟ سوئدی ؟

خانم اشتراکی : نه به زبان ایرانی . او قبلاها ، هفت سال در ایران بوده

روحی : با همسایه های سوئدی تان گفتید ارتباط زیادی ندارید ؟

خانم اشتراکی : نه ، نه ، اصلا رفت و آمدی نداریم . فقط سلام و علیک داریم .

روحی : به طور کلی با توجه به زندگی ای که خودتان و آشنایان تان در جامعه سوئد دارید ، بفرمائید نظرتان درباره سوئد چیست ؟

خانم اشتراکی : والا چه عرض کنم . برای من خوب است . هرکسی یک اخلاق و نظری دارد . اما من راضی هستم و دوست دارم .

روحی : اگر فرزندان شما به ایران برگردند و بخواهند در اینجا زندگی کنند ، آیا شما هم مایل هستید همراه آنان برای همیشه به ایران بازگردید ؟

خانم اشتراکی : نه . حاضر هستم مثل الان بروم و بیایم . اما برای همیشه حاضر نیستم در ایران زندگی کنم . چون کشور سوئد برای من که پیر هستم خیلی خوب است. از همه نظر به من می رسد . در ایران محتاج بچه هایم می شوم ولی در سوئد من خودم می توانم بدون نیاز به بچه ها و عروس و دامادم زندگی کنم و خودم کارهایم را انجام دهم . تازه سوئد به من برای دکتر و همه چیزهای دیگر می رسد . ... نه حاضر نیستم برای همیشه برگردم . سوئد آرامش بیشتر است ، امنیت دارد . تن لرزان ندارد ...

روحی : خانم اشتراکی عزیز خسته نباشید از اینکه لطف کردید و اجازه این مصاحبه را به من دادید بسیار سپاسگزارم.

خانم اشتراکی : خواهش می کنم. شما هم خسته نباشید...




شهریور 1389

پس از مصاحبه:
آنچه که در این مصاحبه بیش از هر چیز توجه مرا به خود جلب کرده است و برایم اهمیت دارد، ارزش گذاری‌های خانم اشتراکی به تجربه‌ی جدید خود از زندگی در سوئد است. تجربیاتی که عملاً حاصل زندگی در جامعه‌ی مبتنی بر دولت رفاه است.
امکاناتی که دولت رفاه سوئد برای سالمندان در نظر می‌گیرد، نگاه دیگری به وی برای درک خود و روابط اجتماعی‌اش بخشیده است. اگرچه به گفته خانم اشتراکی دلیل مهاجرت وی به سوئد، مهاجرت فرزندان او در آنجا بوده ، اما همانگونه که به اتفاق دیدیم، دلیل تمایل او به ادامه زندگی در کشور سوئد نه وجود فرزندانِ مهاجرت کرده به سوئد، بلکه تشخیص تجربی خود او از شرایط مطلوب آنجا برای سالمندان است. تجربیاتی که برای خانم اشتراکی رشد فردی به وجود آورده و به استقلال شخصیتیِ ایشان کمک کرده است.
شهریور 1389