۱۳۸۹ تیر ۱۶, چهارشنبه

گذر ادبیات : گفتگو با استاد کامران فانی

5 . کامران فانی ( دانشنامه نویس، محقق ، نویسنده و مترجم )

روحی : آقای فانی عزیز از اینکه دعوت مرا پذیرفتید بسیار سپاسگزارم
در واقع باید بگویم حضور شما در اینجا برای من افتخاری است .
لطف کنید و خودتان را مختصراً معرفی بفرمائید.

کامران فانی : بنده کامران فانی در فروردین ماه 1323 در شهر قزوین متولد شدم. پس از گذراندن تحصیلات ابتدایی و متوسطه در شهر زادگاهم ، به تهران آمدم و در رشته پزشکی دانشگاه تهران مشغول تحصیل شدم ، ولی پس از سه سال شور و شیفتگی به ادبیات باعث شد تغییر رشته بدهم و به دانشکده ادبیات بروم و به دنبال آن برای آنکه رشته الفتم با کتاب قطع نشود ، تصمیم گرفتم رشته کتابداری را انتخاب کنم و اینک پس از سی و چند سال شغل شریفم کتابداری در کتابخانه ملی ایران است.

روحی : همانطور که می دانید ، می خواهیم درباره مرغ دریایی چخوف صحبت کنیم ؛ کتابی که شما ترجمه کرده اید . لطفاً درباره ترجمه آن بفرمائید . اینکه چاپ اول آن درچه سالی بود و نیز انگیزة انتخاب شما چه بود ؟

فانی : مرغ دریایی در واقع نخستین اثری بود که ترجمه کردم . راستش اصلاً یادم نمی‌ آید چرا این نمایشنامه را برای ترجمه انتخاب کردم . شیفتگی ام به ادبیات روسیه بیگمان در انتخاب این اثر مؤثر بوده است . مرغ دریایی در سال 1345 ، به همت نشر اندیشه منتشر شد و از آن پس بارها به چاپ رسیده است . دو بار هم با همین ترجمه به روی صحنه آمده است ، یکبار به همت آقای سمندریان در قبل از انقلاب و یکبار هم پس از انقلاب به کارگردانی آقای زنجانپور.


روحی : آیا در رابطه با این کتاب خاطره ای از آن سالها دارید ؟

فانی : خاطره جالبی همچنان در یادم است . وقتی ترجمه مرغ دریایی را تمام کردم و نسخه ای پاکیزه و خوش خط و خوانا فراهم آوردم ، در به در به دنبال ناشر می گشتم . گذارم به نشر اندیشه افتاد که در آن سالها از ناشران بنام ایران بود . مدیر نشر اندیشه مرحوم احمدی ، پیر مردی عبوس ولی خوش قلب بود . نگاهی به ترجمه من انداخت و بعد گفت برو یک مرتبه دیگر از روی آن بازنویسی کن . بلافاصله آمدم سه چهار روز از صبح تا شب نشستم و یکبار دیگر از روی آن نوشتم و پیش آقای احمدی بردم . گفت حالا برو وزارت فرهنگ بخش نمایش و اجازه بگیر . با ترس و لرز به ادارة نمایش رفتم ، به هر کس سر می زدم جواب سر بالا می داد و می گفت به ما مربوط نیست . سرگردان در وسط راهروی اداره ایستاده بودم که مرد تنومند و خوشرویی به من نزدیک شد و گفت چرا سرگردانی ؟ گفتم آمده ام اجازة چاپ این کتاب را بگیرم . گفت این جا که جای اجازه کتاب نیست ، تازه چاپ کتاب که اجازه نمی خواهد ( در آن سالها هنوز مجوز چاپ رسم نشده بود ) . ایشان محمد علی کشاورز هنرمند برجستة تئآتر بود که لطف کرد و گفت حاضر است ترجمه مرا هم بخواند و آنرا اصلاح کند . ایشان در واقع اولین ویراستار و مشوق من در ترجمه بودند .

روحی : آیا از چخوف ، کتاب دیگری ترجمه کرده اید ؟
فانی : به جز مرغ دریایی ، نمایشنامه سه خواهر را هم ترجمه کرده ام و همچنین داستان « نامزد » که ظاهراً آخرین داستانی است که چخوف چند ماه قبل از مرگش نوشته بود . چند مقاله هم دربارة چخوف نوشته ام ، از جمله مقاله ای مفصل دربارة نمایشنامه های چخوف که در مقدمه نمایشنامه های او چاپ شده است و نیز مقاله « چخوف در ایران » . چخوف در 1904 درگذشت ، در سال 2004 که مصادف صدمین سال درگذشت او بود ، در سراسر جهان از جمله ایران برای او بزرگداشت گرفتند و بنده هم به همین مناسبت از اهمیت چخوف در ایران سخن گفتم و اینکه هیچ نویسنده خارجی در ایران به اندازه چخوف آثارش به فارسی ترجمه و باز ترجمه نشده است . جالب اینکه نخستین اثر چخوف که به فارسی ترجمه شد مترجمش صادق هدایت بود که داستانی از او در سال 1311 منتشر کرد .

روحی : نظرتان دربارة نقد مرغ دریایی چیست ؟

فانی : نقد شما را دربارة مرغ دریایی با شور و شیفتگی خواندم . چقدر خوب شروع کرده اید . راستش با نوعی یاد و دریغ ، سالهای دور گذشته را دوباره در ذهنم زنده کرد . وقتی مرغ دریایی را ترجمه می کردم ، حس می‌کردم با اثر مهمی روبرویم . لازم بود پیام اصلی او را بشناسم . در آن موقع با اینکه آثار بسیاری از چخوف به فارسی درآمده بود ، ولی دربارة خود او و نقد آثارش هیچ کتابی به فارسی وجود نداشت . واقعاً بخت یارم بود که به کتاب « آنتون چخوف » نوشته ولادیمر یرمیلوف برخوردم . یرمیلوف از منتقدان مشهور روسیه و متخصص آثار چخوف در شوروی بود . در کتاب او بخش مهمی به نمایشنامه مرغ دریایی اختصاص داده شده بود که آنرا ترجمه کردم و در مقدمه کتاب آوردم . خوشحالم که شما در نقد خود به همین نقد یرمیلوف توجه کرده اید و در واقع آنرا به نقد کشیده اید . این شیوه کار شما را می پسندم که غالباً به چالش با اندیشه ای دیگر می پردازید و در واقع نوعی باب گفتگو را باز می کنید . شاید در آن سالها که سرشار از آرمان و آرزوهای دور و دراز بود ، اینگونه نقدها به دلمان نمی چسبید، ولی امروزه که به گفته شما در « غیاب آرمانشهرها » به سر می بریم ، باید جدی تر با نگاه و نگرشی دیگر بنگریم . زندگی به آن سادگی ها که تصور می کردیم نیست .

روحی : از نظر خودتان جالب ترین نمایشنامه یا رمانی که ترجمه کرده اید کدام است ؟

فانی : فکر می کنم مرغ دریایی جالب ترین نمایشنامه ای است که ترجمه کرده ام . و از میان رمانهایی که ترجمه کرده ام ، رمان موش و گربه اثر گونترگراس را بیشتر می پسندم .

روحی : و آخرین آنها چه بوده است ؟

فانی : آخرین اثری که ترجمه کرده ام که البته مربوط به سالها قبل است ، کتاب سلوک روحی بتهوون است. بنده به کم نویسی ( و پُر خوانی ) مشهورم .

روحی : شما مترجم آثار اجتماعی و فلسفی هم هستید ، جالب ترین شان به نظر شما کدام بوده است ؟

فانی : همواره دلبسته فلسفه بوده ام و در این زمینه مقالات بسیاری تألیف و ترجمه کرده ام که از آن جمله است در حوزه فلسفه در ایران در باره ابن سینا ، فارابی ، ملاصدرا ، ویژگی اندیشه فلسفی و غیره .

روحی : در حال حاضر به چه کاری مشغول هستید ؟

فانی : فعلاً مشغول ترجمه تاریخ فلسفه در قرون وسطی نوشته فردریک کاپلستون هستم ، ولی آنچه در چند سال اخیر تمام وقتم را گرفته تهیه و تدوین یک دایره المعارف مفصل جهانی است تحت عنوان دانشنامه دانش گستر که امیدوارم در چند ماه آینده در 18 جلد یکجا تمام مجلدات آن منتشر شود .

روحی : اگر مطلب خاصی برای گفتن دارید ، لطفاً بفرمائید .

فانی : مطلب دیگر ندارم ، به قول حافظ :
چون پیر شدی حافظ از میکده بیرون رو
رندی و هوسناکی در عهد شباب اولی

روحی : خسته نباشید. باز هم از شما تشکر میکنم.


تیر ماه 1389