روحی : آقای نادعلیان، خوشحالم که دعوت به مصاحبه را پذیرفتید. قبل از هر پرسشی ممنون میشوم معرفی مختصری از خودتان بفرمائید.
احمد نادعلیان:
در سال 1342 در یک خانواده عشایر سنگسری به دنیا آمدم. تابستان ها در منطقه کوهستانی اطراف دماوند و در کنار پدر بزرگم زندگی می کردم و در زمستان ها در کنار خانواده. من در تهران ساکن بودم. از سن 15 سالگی به انجام کارهای هنری روی آوردم. در سالهای اول استاد مشخصی نداشتم. در سال 1362 پس از اخد دیپلم وارد دانشکده هنرهای زیبا شدم در رشته نقاشی تحصیل کردم و در سال 1367 فارغ التحصیل شدم. پس از اتمام تحصیل دو سال در دانشکده هنرهای زیبا تدریس داشتم. سال 1369 راهی فرانسه شدم و نزدیک به دوسال در آنجا زبان می خواندم و در زمینه هنر در تمدن های مختلف و جریانات هنری معاصر مطالعه داشتم. سال 1370 پس از اخذ پذیرش راهی انگلستان شدم و تا سال 1375 به صورت پیوسته دوره فوق لیسانس و دکتری را در دانشگاه مرکزی انگلستان به اتمام رسانیدم. از سال 1376 به صورت محدود در دانشگاه های مختلف خصوصا هنر شاهد همکاری دارم و بیشتر در طبیعت زندگی می کنم و کارهای محیطی انجام می دهم.
روحی : از آنجا که حضور شما در اینجا به راستی مغتنم است، اجازه میخواهم، نخستین پرسش را با بیان ابهام ذهنی خودم به هنگام شنیدن «هنر محیطی» آغاز کنم. ببینید، به لحاظ تحلیلی، هنر محیطی (حداقل، آن حیطهای که با آن آشنایی پیدا کردهام) نمیتواند، هنری جدید و یا پدیده ای نوین در عرصه هنر باشد. زیرا آنگونه که میبینیم تمامی سعی و تلاشش این است که با به جلوه درآوردن امکانات بیپایان طبیعت و یا محیط طبیعی، خود را بخشی از طبیعت یا محیط کند. طبیعتی که دیرین است و قدمتش حتا پیش از خود انسان و دنیای هنر میرسد. به عنوان نمونه مایلم به تصویر بسیار جذاب با کد شناسایی« fish- Africa- sand – print» که در زیر داریم توجه کنیم : همانگونه که میبینیم عمل هنری شما، بازآفرینی دوباره طبیعت است:
احمد نادعلیان:
در سال 1342 در یک خانواده عشایر سنگسری به دنیا آمدم. تابستان ها در منطقه کوهستانی اطراف دماوند و در کنار پدر بزرگم زندگی می کردم و در زمستان ها در کنار خانواده. من در تهران ساکن بودم. از سن 15 سالگی به انجام کارهای هنری روی آوردم. در سالهای اول استاد مشخصی نداشتم. در سال 1362 پس از اخد دیپلم وارد دانشکده هنرهای زیبا شدم در رشته نقاشی تحصیل کردم و در سال 1367 فارغ التحصیل شدم. پس از اتمام تحصیل دو سال در دانشکده هنرهای زیبا تدریس داشتم. سال 1369 راهی فرانسه شدم و نزدیک به دوسال در آنجا زبان می خواندم و در زمینه هنر در تمدن های مختلف و جریانات هنری معاصر مطالعه داشتم. سال 1370 پس از اخذ پذیرش راهی انگلستان شدم و تا سال 1375 به صورت پیوسته دوره فوق لیسانس و دکتری را در دانشگاه مرکزی انگلستان به اتمام رسانیدم. از سال 1376 به صورت محدود در دانشگاه های مختلف خصوصا هنر شاهد همکاری دارم و بیشتر در طبیعت زندگی می کنم و کارهای محیطی انجام می دهم.
روحی : از آنجا که حضور شما در اینجا به راستی مغتنم است، اجازه میخواهم، نخستین پرسش را با بیان ابهام ذهنی خودم به هنگام شنیدن «هنر محیطی» آغاز کنم. ببینید، به لحاظ تحلیلی، هنر محیطی (حداقل، آن حیطهای که با آن آشنایی پیدا کردهام) نمیتواند، هنری جدید و یا پدیده ای نوین در عرصه هنر باشد. زیرا آنگونه که میبینیم تمامی سعی و تلاشش این است که با به جلوه درآوردن امکانات بیپایان طبیعت و یا محیط طبیعی، خود را بخشی از طبیعت یا محیط کند. طبیعتی که دیرین است و قدمتش حتا پیش از خود انسان و دنیای هنر میرسد. به عنوان نمونه مایلم به تصویر بسیار جذاب با کد شناسایی« fish- Africa- sand – print» که در زیر داریم توجه کنیم : همانگونه که میبینیم عمل هنری شما، بازآفرینی دوباره طبیعت است:
خلق ماهیهایی در فضای طبیعیشان در ساحل دریا؛ آنچه که مهم برای دقت کردن است، این نکته است شما در ساحل دریا، دست به حک گوزن نمیزنید بلکه به حک «ماهی» بر ماسه میپردازید.
به بیانی شما در چارچوب فضای طبیعیِ ساحل دریای آفریقا عمل میکنید و اقدام به قانونشکنی در محیط طبیعی نمیکنید.
اما زمانی که جهت حرکت این ماهیها را از دریا به سمت ساحل میبینیم، دیگر با هنری که تعهدش به ماندن در چارچوب طبیعی خود است، مواجه نیستیم. اینجاست که شما از تقلید صرف طبیعت خارج میشوید، و خلاقیت هنری خودتان را به نمایش در میآورید.
واقعیت بگویم آنچه مرا به وجد میآورد اینست که شما با وجود این عمل تناقض زیستی، چارچوب هنر محیطی را برهم نمیزنید، بلکه باعث میشوید که ما با «طبیعتِ اجتماعی» شده مواجه شویم. چرا که باعث میشوید ذهن مخاطب، به سمت «تفسیر و تأویل» آنچیزی برود که ماهیان را وادار به بیرون آمدن از دریا و رفتن به سمت ساحل کرده است. به عنوان مثال در سادهترین تأویل ممکن است، ذهن مخاطب به موضوع آلودگی آبهای دریاها و اقیانوسها جلب شود و مایل باشد آنرا به تفسیر کشد! به بیانی عمل شما باعث میشود که ذهن مخاطب به موضوعاتی خاص هدایت شود و در نتیجه با اتکاء به تجربیات و پیشداشتهای بینالذهنیِ خود، چیزی را در قالبی جدید به بیان درآورد که خواهی نخواهی، از آنجا که متکی به تجربیاتش است، خاستگاهی اجتماعی دارد. شما این گفته را میپذیرید؟
اما زمانی که جهت حرکت این ماهیها را از دریا به سمت ساحل میبینیم، دیگر با هنری که تعهدش به ماندن در چارچوب طبیعی خود است، مواجه نیستیم. اینجاست که شما از تقلید صرف طبیعت خارج میشوید، و خلاقیت هنری خودتان را به نمایش در میآورید.
واقعیت بگویم آنچه مرا به وجد میآورد اینست که شما با وجود این عمل تناقض زیستی، چارچوب هنر محیطی را برهم نمیزنید، بلکه باعث میشوید که ما با «طبیعتِ اجتماعی» شده مواجه شویم. چرا که باعث میشوید ذهن مخاطب، به سمت «تفسیر و تأویل» آنچیزی برود که ماهیان را وادار به بیرون آمدن از دریا و رفتن به سمت ساحل کرده است. به عنوان مثال در سادهترین تأویل ممکن است، ذهن مخاطب به موضوع آلودگی آبهای دریاها و اقیانوسها جلب شود و مایل باشد آنرا به تفسیر کشد! به بیانی عمل شما باعث میشود که ذهن مخاطب به موضوعاتی خاص هدایت شود و در نتیجه با اتکاء به تجربیات و پیشداشتهای بینالذهنیِ خود، چیزی را در قالبی جدید به بیان درآورد که خواهی نخواهی، از آنجا که متکی به تجربیاتش است، خاستگاهی اجتماعی دارد. شما این گفته را میپذیرید؟
نادعلیان: سئوال طولانی بود و من سعی می کنم جوابم طولانی نشود. مخاطب مجاز است هر تفسیری که می خواهد از آثارم داشته باشد. من در بر داشتن مفهوم چند گانه اثر هنری را در طول زمان، عرض جغرافیا و عمق معرفت بیننده پذیرا هستم. دوست هلندی من زمانیکه به ایران آمده بود به من گفت که ماهی های تو در داخل رودخانه همه خلاف جهت آب شنا می کنند. و او گفت یک فیلسوف آلمانی می گوید ماهی که در جهت آب شنا می کند مرده است. من این تلقی را پذیرفتم و معنای ماهی هایم بسیط تر شدند. حال اگر استنباط و تلقی شما این باشد که ماهی های من از دریای آلوده گریزانند پذیرا هستم. از دید من هنرم بستری برای تعامل است. بهانه ای برای گفتگو. من زمانیکه ماهی های نقش بسته بر ماسه ها را نگاه می کردم و فرایند زدوده شدن و محو شدن آنها در طبیعت را عکاسی می کردم به این نکته نیز توجه داشته ام که در جهانی که در آن دم باز دم وجود دارد حتی سنگهایی که هزاران سال نقش آنها باقی هستند در مفابل ابدیت، سرمدی بودن و جاودانگیِ خالق، لحظه ای بیش نیستند.
دنیای من پلی است میان جاودانگی و میرایی و ...
روحی: در ارتباط با پرسش نخست شاید بهتر باشد اینگونه بگوئیم که آثار هنر محیطیِ جنابعالی در ارتباط با قلمروی اجتماعی است. وقتی به تصاویر جذاب ارسالی شما نگاه میکنم، خصوصیت اجتماعی بودن را به نوعی در آنها میبینم. به عنوان مثال در تصاویری که به نظر میرسد متعلق به نمادهای اسطورهی «زمینی شدنِ» آدم و حوا هستند، آنچه که شناسایی این نمادها را مانند سیب، مار و جنسیت زنانه در مقام باروری، از سوی مخاطب امکان پذیر میسازد، زمینه فرهنگیای است که انسانها در اثر اجتماعی شدن به آن دستیافتهاند: قلمروی فرهنگی ـ دینیِ خاصی که در عین حال تعیین کننده جایگاه و موقعیت اجتماعی زنان و مردان نیز هست. نظرتان در اینباره چیست؟
نادعلیان: همواره تاکید داشته ام که من اساطیر کهن و قصه های ازلی را در امتداد دوستی با طبیعت، یکی شدن با آن و جلو های امروزین آن می بینم. تصاویر ارائه شده، اول در عین حال کاملا روزمره بود. روزی در نزدیک روستای استیاپا از توابع فلورانس مار را نقش می زدم. نقش زدن مار در طبیعت کاملا طبیعی است. چون بارها من آنها را دیده ام. زوج جوان آلمانی برای شنا کردن به کنار
روحی: در ارتباط با پرسش نخست شاید بهتر باشد اینگونه بگوئیم که آثار هنر محیطیِ جنابعالی در ارتباط با قلمروی اجتماعی است. وقتی به تصاویر جذاب ارسالی شما نگاه میکنم، خصوصیت اجتماعی بودن را به نوعی در آنها میبینم. به عنوان مثال در تصاویری که به نظر میرسد متعلق به نمادهای اسطورهی «زمینی شدنِ» آدم و حوا هستند، آنچه که شناسایی این نمادها را مانند سیب، مار و جنسیت زنانه در مقام باروری، از سوی مخاطب امکان پذیر میسازد، زمینه فرهنگیای است که انسانها در اثر اجتماعی شدن به آن دستیافتهاند: قلمروی فرهنگی ـ دینیِ خاصی که در عین حال تعیین کننده جایگاه و موقعیت اجتماعی زنان و مردان نیز هست. نظرتان در اینباره چیست؟
نادعلیان: همواره تاکید داشته ام که من اساطیر کهن و قصه های ازلی را در امتداد دوستی با طبیعت، یکی شدن با آن و جلو های امروزین آن می بینم. تصاویر ارائه شده، اول در عین حال کاملا روزمره بود. روزی در نزدیک روستای استیاپا از توابع فلورانس مار را نقش می زدم. نقش زدن مار در طبیعت کاملا طبیعی است. چون بارها من آنها را دیده ام. زوج جوان آلمانی برای شنا کردن به کنار
هم قرار گرفتن این سه معنای اساطیری و وابسته به ادیان
توحیدی را یاد آوری می نماید. همه این عناصر دلالت بر این نیستند که من به راحتی آن گناه نخستین رابه آن صورتی که پیشینیان باور داشته اند، پذیرفته ام. قبلا نوشته ام که باروری او بود که او را اغوا کرد. بهشت بدون هبوط روزمرگی است. جمع آسمان و زمین باور
یکتایی است.
براستی ترسیم مار بر چهره دختران و زنان به چه معناست؟ مار همانند ماهی معنایی به وسعت تاریخ و بشریت را در بر دارد. مارها از آب ها خبر دارند، از گنج ها مراقبت می کنند. چون پوست می اندازند جاودانه اند. در آسمان در پیوند ستاره ها دیده شده اند. ساحر اما خوش خط و خال و زیبا هستند. زهر مار می تواند شفابخش باشد. می گویند موجب شدند که از بهشت رانده شویم.
امااین تصویر به سادگیِ نقاشی با خاک بر چهره دختری بنام ناستیا تیتوا از شهر مورمانسک در شمالی ترین نفطه روسیه است.
روحی: آقای نادعلیان، تصویر « New life » بسیار شگفتانگیز
براستی ترسیم مار بر چهره دختران و زنان به چه معناست؟ مار همانند ماهی معنایی به وسعت تاریخ و بشریت را در بر دارد. مارها از آب ها خبر دارند، از گنج ها مراقبت می کنند. چون پوست می اندازند جاودانه اند. در آسمان در پیوند ستاره ها دیده شده اند. ساحر اما خوش خط و خال و زیبا هستند. زهر مار می تواند شفابخش باشد. می گویند موجب شدند که از بهشت رانده شویم.
امااین تصویر به سادگیِ نقاشی با خاک بر چهره دختری بنام ناستیا تیتوا از شهر مورمانسک در شمالی ترین نفطه روسیه است.
روحی: آقای نادعلیان، تصویر « New life » بسیار شگفتانگیز
آنچیزی که در مقابل مخاطب میگذارید، استفاده میکنید. احتمالا در وهله اول هنر عکاسی شماست که جلوهگر میشود، سپس هنر شکارگری شما برای قاپیدن یک لحظة هنری؛ و بالاخره ایده اصلی شما یعنی فرود یا بهتر است بگویم پرش یک ماهیِ سنگی از بلندای احتمالا جایی چون کوه به دریا و فرو رفتن به اعماق آب! شاید حتا بتوان در بیان شاعرانهتری اینگونه گفت که تصویر ماهیِ سنگی بر کوه با دیدن دریای زیر پایش از بدنة سنگی خود جدا میشود تا به محیط زندگی جدیدش ملحق شود. این اثر هنری، جداً تأثیر گذار است؛ علت آنرا نمیدانم ولی احتمال میدهم بیش از هر چیز مربوط به «آنی بودن»اش باشد. شما از طریق به کارگیریِ شیوهای اصیل، با گنجاندن مفهومی هنری در یک لحظه، به واقع آن لحظه را جاودانه کردهاید... قبول دارید!
نادعلیان: بله
روحی: لطف بفرمائید و درباره اسطوره تصویر زیر صحبت کنید. ضمن آنکه مایلم بدانم از نظر شما آیا «طبیعت» به معنای خالص
نادعلیان: بله
روحی: لطف بفرمائید و درباره اسطوره تصویر زیر صحبت کنید. ضمن آنکه مایلم بدانم از نظر شما آیا «طبیعت» به معنای خالص
کلمه وجود دارد یا آنکه در مفهوم طبیعت همواره انسان اجتماعی حضور دارد؟
نادعلیان: در خصوص مفهوم اسطورهایِ تصویر زیر می توانم بگویم که زمانی که دانشجوی دکترا بودم مطالعه اساطیر ایران باستان در خصوص آناهیتا الهه آب و دیدن نمونه هایی که جلوه تصویری این آئین را نشان می داد در موزه ها دیدم. در روزگاری که آبهای جهان آلوده هستند احیاء آیین های جاودانه که دوستی با عناصر طبیعت را ترویج می دهند می تواند یکی از راه حل های دوستی با طبیعت باشد.
از دید من اگر به طبیعت به مفهوم وسیع کلمه نگاه شود انسان یکی از ذرات کوچکی است که در آن فعال است.به نظر می رسد که در کره خاکی که خود ذره ای از کهکشانی است و ما آن را
نادعلیان: در خصوص مفهوم اسطورهایِ تصویر زیر می توانم بگویم که زمانی که دانشجوی دکترا بودم مطالعه اساطیر ایران باستان در خصوص آناهیتا الهه آب و دیدن نمونه هایی که جلوه تصویری این آئین را نشان می داد در موزه ها دیدم. در روزگاری که آبهای جهان آلوده هستند احیاء آیین های جاودانه که دوستی با عناصر طبیعت را ترویج می دهند می تواند یکی از راه حل های دوستی با طبیعت باشد.
از دید من اگر به طبیعت به مفهوم وسیع کلمه نگاه شود انسان یکی از ذرات کوچکی است که در آن فعال است.به نظر می رسد که در کره خاکی که خود ذره ای از کهکشانی است و ما آن را
اندوخته هایش توانائی داشته است که نیرو های طبیعی را ذخیره نماید. این مسئله بیشتر از قرن نوزده به بعد مشهود است که انسان
می تواند بر طبیعت پیرامونش غلبه داشته باشد و نه بخشی از دنیای طبیعی! این مخاطره و نگرانی وجود دارد که نه تنها خود بلکه دنیای پیرامونش را به ویرانه ای تبدیل نماید. اگر ما حتی این توانائی انسان را بخشی از طبیعت بدانیم، کشش به سوی طبیعی زیستن و بازگشت به دنیای کهن الگوها نیز کششی است که در درون ما وجود دارد. در این کشمکش نفسانی من گمان می کنم هنرمندان محیطی جانب خیر را در نظر دارند. البته جانبداری هنرمند از طبیعت می تواند نقش اجتماعی او را نیز در بر بگیرد.
روحی: از همکاری شما مجددا تشکر میکنم. در اینجا خواهش میکنم اگر نکته و یا پرسشی لازم بوده طرح شود و من از آن غفلت کردهام، دربارهاش صحبت بفرمائید.
نادعلیان: از توجه و محبت شما متشکرم. در قلمرو هنر محیطی، آنهایی هم که به آن نگاه می کنند و به آن میاندیشند در آن سهیماند. بدین سان ما هنرمان را تقسیم می کنیم. گفتگویی شکل گرفته است. با روز ازل، با طبیعت، با اندیشه و باور مردمی که قرن ها قبل از ما زیسته اند و با نسل هایی که هنوز نیامده اند.
آدرس سایت احمد نادعلیان:
http://www.nadalian.com/
http://www.riverart.net/
روحی: از همکاری شما مجددا تشکر میکنم. در اینجا خواهش میکنم اگر نکته و یا پرسشی لازم بوده طرح شود و من از آن غفلت کردهام، دربارهاش صحبت بفرمائید.
نادعلیان: از توجه و محبت شما متشکرم. در قلمرو هنر محیطی، آنهایی هم که به آن نگاه می کنند و به آن میاندیشند در آن سهیماند. بدین سان ما هنرمان را تقسیم می کنیم. گفتگویی شکل گرفته است. با روز ازل، با طبیعت، با اندیشه و باور مردمی که قرن ها قبل از ما زیسته اند و با نسل هایی که هنوز نیامده اند.
آدرس سایت احمد نادعلیان:
http://www.nadalian.com/
http://www.riverart.net/