۱۳۸۹ بهمن ۱۳, چهارشنبه

گذر شهر اصفهان : گفتگو با سرکار خانم مینو منشی

6. گفتگو با سرکار خانم مینو مَنِشی (وکیل پایه یک دادگستری)





زهره روحی: تشکر از اینکه دعوت به مصاحبه را پذیرفتید. لطفاً خودتان را معرفی بفرمایید

خانم مینو منشی: تشکر از شما، نام شناسنامه ای من صدیقه است و مینو نام دوم من است هر دو اسم خود را خیلی دوست دارم و هر کدام مفهوم خاصی برایم دارند. متولد پنجم خرداد سال 1327 در تهران هستم. همسرم حسام الدین نبوی نژاد وکیل دادگستری و مدیر مسئول فصلنامه زنده رود است، چهار فرزند دارم سه دختر و یک پسر، دو داماد و یک نوه بسیار عزیز. از سال 1372 در اصفهان به وکالت دادگستری اشتغال دارم.

روحی: لطفاً قبل از هر چیز بفرمایید، به چه دلیل رشته حقوق را انتخاب کردید



خانم منشی:سالهایی که در دبیرستان درس می خواندم تب دکتر شدن در جامعه به شدت رواج داشت. من هم چون شاگرد ممتاز و درسخوانی بودم بخصوص در دروس ریاضی نمرات خوبی داشتم همه فکر می کردند باید رشته طبیعی بخوانم و دکتر شوم. اول سال هم رشته طبیعی را انتخاب کردم، کتابها را هم خریدم اما بعد از یک ماه متوجه شدم که علاقه ام جای دیگری است نزدیکانم را در شگفتی گذاشتم و تغییر رشته دادم، البته مادرم همیشه حامی من بود و تصمیماتم را قبول داشت، شاید یکی از دلایل انتخابم این بود که اطرافیانم از طرز حرف زدنم تعریف می کردند



روحی: در کدام دانشگاه تحصیل کرده‌اید و در چه سالی فارغ التحصیل شده‌‌اید؟ رئیس دانشگاه آنزمان چه کسی بود، آیا خاطره‌ای جالب از کلاس درس آنزمان و اساتیدی که داشتید به یاد دارید؟

خانم منشی :دانشکدة حقوق دانشگاه تهران، فارغ التحصیل سال 1350، رئیس دانشکده حقوق در آن زمان دکتر منوچهر گنجی بود و به نظرم می رسد رئیس دانشگاه تهران دکتر جهانشاه صالح و پروفسور رضا ، این افتخار را داشته ام که در کلاس درس استادان فقه و حقوق مانند استاد مشکوه ،استاد دکتر کاتوزیان، دکتر جعفری لنگرودی، دکتر افشار، دکتر پرویزصانعی، دکتر پاد ، دکتر باهری و دکتر علی آبادی حاضر باشم. خاطرات فراوانی دارم، آن موقع چون تعداد دانشجویان دختر در مقابل آقایان بسیار کم بود رسم بر این بود که دختران در صندلی های جلو می نشستند، آن زمان استادان، حاکم مطلق کلاس بودند و رسم نبود که پس از ایشان کسی وارد کلاس شود و یا در زمان تدریس وارد بحث شود و سوال یا اظهار نظر کند، به خاطر می آورم در کلاس درس دکتر علی آبادی که حقوق اساسی تدریس می کردند یکی از همکلاسی ها که متولد استان بلوچستان و سیه چرده بود بعد از استاد وارد کلاس شد و با برخورد شدید ایشان روبرو شد یکی دیگر از همکلاسان که وضعیت اسف بار او را دید با شیطنت مداخله کرد و گفت استاد این آقا از کشور همسایه پاکستان و مهمان ما هستند و مقررات کلاس شما را نمی دانند. و این گفته باعث شد که استاد خطای شاگرد را بخشیدند و او را به کلاس راه دادند. همچنین به خاطر دارم یکی از همکلاسی های ما خانمی بود که مدیر یک مدرسه هم بود با شوهر و چند بچه. تعجب می کنید اگر بگویم جزوات درسی ایشان بهترین نمونه بود و برای رونویسی دست به دست بین همکلاسی ها می گشت، بهترین نمرات را هم ایشان می گرفت، گاهی لنگ لنگان به دانشگاه می آمد چون فرصت نمی کرد برای خودش کفش بخرد و کفشی که دیگران برایش خریده بودند پایش را می زد. یادش به خیر، نامش را به خاطر دارم ولی شاید دوست نداشته باشد که بگویم امید دارم هر کجا هست سالم باشد و مرا یاد کند.

روحی: فرمودید تعداد دانشجویان زن در رشته‌ی حقوق کم بود ، ممکن است کمی در اینباره بیشتر صحبت کنید و نیز بگویید که نگاه جامعه در آن سالها به رشته‌ی حقوق و نیز به زنانی که در این رشته تحصیل می‌کردند چگونه بود؟

خانم منشی : در مقایسه تعداد دانشجویان دختر در رشته حقوق 1 به 15 بود، ورودی سال 46 ما 20 نفر بودیم که از این تعداد هم نفرات کمی وارد حوزه قضاوت و وکالت شدند، بقیه وزارتخانه های دیگر مانند خارجه، مسکن و شهرسازی و حتی تدریس را انتخاب کردند لااقل در تهران آن زمان نگاه مردم بسیار مثبت بود و مشکلی برای تحصیل زنان وجود نداشت از سال ورود من به دانشکده حقوق دادگستری شروع به استخدام قاضی زن کرده بود البته زنان در کسوت وکالت از سالها قبل حضور داشتند. دو سال آخر دانشکده حقوق کلاس ها بعدازظهر تشکیل می شد و صبح ها کارآموزی قضایی در دادگستری برای همه دانشجویان اجباری بود، به جز کسانی که در دادرسی ارتش خدمت می کردند حتی در این دوره کارآموزی که متاسفانه بسیاری از ما با بازیگوشی آن را می گذراندیم و فرصت مغتنم آموختن را از دست می دادیم حضورمان در دادگستری کاملاً عادی و پذیرفته شده بود. یکی از همکلاسی های من دختر عمویم بود که پس از طی دوره کارآموزی قضایی به فرانسه رفت و موفق به اخذ دکترای حقوق بین الملل از دانشگاه استراسبورگ شد.

روحی: لطفاً بفرمایید در چه سالی به اصفهان آمدید و چه شد که زندگی در این شهر را انتخاب کردید؟



خانم منشی : در آذرماه سال 51، پس از تولد اولین فرزندم مریم، اصفهان را به عنوان محل کارم انتخاب کردم که زادگاه همسرم بود آن موقع سه نفر اول امتحانات کارآموزی قضایی می توانستند در تهران بمانند و بقیه به ترتیب اولویت بایستی به شهرهای دیگری می رفتند من هم که نفر پنجم یا هشتم، «درست به خاطر ندارم» بودم، اصفهان را انتخاب کردم، چون فکر کردم حالا که نمی توانم نزد فامیل خودم باشم بهتر است نزد اقوام شوهرم باشم باید بگویم که هرگز از این انتخاب پشیمان نشدم، به نظرم اصفهان شهر بسیار زیبایی برای زندگی است. البته در سال های قبل خیلی بهتر از حالا بود، دو تن از فرزندانم مریم و مزدک عاشق اصفهان هستند، به جز مریم سه فرزند دیگرم در اصفهان به دنیا آمده اند.
اصفهان آن سالها خلوت، آرام و بدون ترافیک بود، البته این همه پارک و ساختمان نداشت ولی موضوع مهمی که جلب توجه می کرد حضور پررنگ توریست های خارجی بود ، مکانهای تاریخی و حتی رستوران ها و مسافرخانه ها مملو از مسافران خارجی بود والبته رودخانه پر از آب، خلاصه مردم مهربان بودند و شهر آرامش بیشتری داشت



روحی: آیا در آن زمان،(پیش از انقلاب) شهر اصفهان وکیل و یا قاضی زن هم داشت ؟ ممکن است از موقعیت شغلی خودتان در شهر اصفهان بفرمایید.



خانم منشی : وقتی من به اصفهان آمدم دادگستری اصفهان دو قاضی زن داشت، من نفر سوم بودم، بعد از من هم دو خانم دیگر آمدند که در حال حاضر هم از دوستان صمیمی من هستند و هر دو بازنشسته شده اند، یک خانم وکیل هم در اصفهان بود که حالا در فرانسه وکیل است، همانطور که گفتم در سال 1351 با عنوان دادیار شهرستان استخدام دادگستری شدم و اولین پستم مسوولیت دایره سرپرستی بود.

روحی : آیا اولین پرونده‌ای را که داشتید به یاد می‌آورید ، آنزمان چند ساله بودید؟ اگر امکانش باشد ممنون می شوم کمی درباره‌اش صحبت بفرمایید.

خانم منشی : من 24 ساله بودم که کارم را شروع کردم، ابتدا دادیار سرپرستی و بعد هم دادیار تحقیق ، وقتی به اصفهان آمدم فرزند اولم دو ماهه بود، مادر فداکارم همراه من به اصفهان آمد و در تمام سالهایی که کار می کردم مسوولیت بچه ها با ایشان بود که این کار را با عشق و علاقه فوق العاده ای انجام می دادند، چون از بابت بچه ها خیالم راحت بود. کارم را که علاقه فراوانی به آن داشتم با دقت انجام می دادم و اصولاً همیشه عاشق حرفه قضاوت و وکالت بوده ام، اگر مختصر توفیقی در کارم دارم دلیل آن در درجه اول علاقه بعد هم پشتکار است. هرچند مسوولیت دایره سرپرستی یک کار قضایی به مفهوم خاص نیست ولی سرپرستی محل مراجعه بخشی از جامعه است که مشکلات خاص خود را دارند. زنان جوان بدون شوهر با یک یا چند بچه، بعضاً بدون حامی و پشتیبان، انسان هایی دچار آسیب های جسمی و روانی، آدم هایی که در ظاهر فرقی با دیگران ندارند اما به دلایل روحی و روانی قادر به ادارة امور خود نیستند مسوولِ قانونی رسیدگی به مشکلات این اشخاص ناخواسته بخشی از آن را به دوش می کشد. آن زمان معمولاً کلانتریها دیوانگان بی خانمان را برای معرفی به پزشکی قانونی و بیمارستان روانی به سرپرستی می آوردند اولین روز ورودم به سرپرستی مصادف شدم با شخص مجنونی که ظاهر مرتبی داشت و خود را آقای گل پری معرفی می کرد و می گفت من سازنده آهنگ گل پری جون هستم.

روحی: با توجه به تجربه‌ی غنی شما به عنوان وکیل دادگستری، آیا به نظر شما علت‌های طلاق از پیش از انقلاب تا امروز تغییر کرده است؟ اگر پاسخ‌تان مثبت است ممکن است در اینباره توضیح دهید.

خانم منشی : طبیعی است که با تغییر هنجارهای جامعه دلایل طلاق هم تغییر کرده است همانطور که متاسفانه میزان آن افزایش چشمگیری داشته است. اولین و مهمترین دلیل، دگرگونی شاخص توقعات جوانان از زندگی است خواسته های جوانان دیگر محدود به داشتن سرپناه و وسیله امرار معاش نیست جامعه به سوئی رفته که همه جوانها می خواهند از ابتدا صاحب همه وسایل رفاهی باشند. به جز مشکلات مالی، مداخله خانواده ها دلیل بسیاری از اختلافات است. خانواده هایی که به زعم خود به مصلحت فرزندشان وارد اختلافات آنان می شوند و مشکلات جزیی را که بین هر زن و شوهری پیش می آید و قابل حل است به اختلافات بزرگ مبدل می سازند. بعضی وقتها در کمال ناباوری شاهد هستم که پدران و مادران با بروز اولین مشکل بین زن و شوهر خواهان جدایی آنها می شوند، بعضاً جوانترها برخورد بسیار بهتری دارند و ترجیح می دهند با آرامش اختلاف را حل و فصل نمایند. مشکلات اصلی مانند اعتیاد، بیماریهای روحی و روانی، بیکاری، کمبودهای عاطفی و جنسی و تفاوتهای تربیتی دلیل عمده طلاق است.

روحی : در حال حاضر، وضع طلاق در شهر اصفهان چگونه است؟ از بین زنان و مردان مراجعه کننده به دادگستری جهت درخواست طلاق، تعداد کدام بیشتر است و آیا ممکن است بفرمایید بیشترین موضوع طلاق در چه ارتباطی است؟

خانم منشی : آمار دقیق را نمی دانم، اما شنیده ام که اصفهان بعد از تهران بیشترین آمار طلاق را دارد از نظر تعداد مراجعه کنندگان به دادگاه های خانواده به طور قطع آمار زنان بیشتر است. دادخواست های طلاق هم بیشتر از ناحیه خانم ها مطرح می شود. آقایان معمولاً باخواسته الزام به تمکین وارد می شوند در صورتی که در اکثر موارد خواست واقعی آنان طلاق است ولی اگر دادخواست طلاق بدهند بایستی مبالغی بابت مهریه، اجرت المثل و نیمی از دارایی بپردازند بعضاً به موکلینم گفته ام مردانی که به دادگاه مراجعه می کنند و تقاضای طلاق می نمایند و حاضرند حقوق قانونی همسر خود را بپردازند انسان های قابل احترامی هستند.
تحت هر شرایط ممکن است زن و مرد به بن بست برسند و نتوانند زندگی مشترک را ادامه دهند، و اگر این خواسته را به صراحت اعلام کنند احترام به خواسته آنان لازم است و قانون در این موارد باید مشکل گشا باشد. در سابقه کار خود مواردی را داشته ام که همسرانی با وجود مشکلات فراوان و کینه و نفرت نسبت به یکدیگر به دلیل وجود فرزندان مشترک و یا اصرار اطرافیان زندگی مشترک را ادامه داده اند و نتایج فاجعه آمیزی به وجود آمده است، طلاق برای بچه ها یک مصیبت است و هیچ کودک یا جوانی دوست ندارد فرزند طلاق باشد. اما زندگی میان آتش اختلافات پدر و مادر و میدان جنگ آنان بسیار دردناک است و بچه ها آسیب بیشتری خواهند دید.

روحی : آیا از شغلی که دارید راضی هستید؟ به شغل‌تان چگونه نگاه می‌کنید؟ خانواده‌تان آنرا چگونه می‌بینند؟

خانم منشی : همانطور که گفتم کارم را خیلی دوست دارم به نظرم وکالت شغلی است که از نظر روحی انسان را ارضا می کند و موفقیت درهر پرونده با احساس خوبی از مفید و موثر بودن همراه است البته مشکلات و سختی های فراوانی هم دارد شب هایی هست که از تصور وضعیت موکل خواب به چشم انسان نمیآید ودر ساعاتی هم که در خواب هستید در ذهن خود راه حل مناسب برای کار موکل را جستجو میکنید.
همسرم وکیل است و مشکلات شغلی ما را به خوبی درک می کند فرزندان و سایر افراد خانواده هم برای این حرفه احترام خاصی قائل هستند.

روحی : آیا ممکن است بفرمایید، بیشترین نابهنجاری‌ها مربوط به کدام قشر اجتماعی است و به نظر شما علتش چه می‌تواند باشد؟



خانم منشی : در تمام جواجع افرادی که تضمین های مالی و رفاهی کمتری دارند بیشتر در معرض آسیب های اجتماعی قرار دارند که جامعه ما هم از این قاعده مستثنی نیست.
هرچند تمکن و رفاه به تنهایی نمی تواند سلامت روحی و جسمی اشخاص را تضمین نماید اما در صورت وقوع آسیب شخص مرفه آسیب دیده امکان نجات بیشتری دارد

روحی : احتمالاً پرونده و یا پرونده‌هایی داشته اید که شما را به لحاظ عاطفی درگیر خودش کرده باشد، تا حدی که امکانش باشد ممنون می‌شوم «موضوع» یکی از آنها را تعریف کنید؟

خانم منشی : تقریبا با تمام پرونده هایم که تعداد آنها هم زیاد بوده درگیری عاطفی داشته ام. متاسفانه پس از سالها کار قضاوت و وکالت این خصوصیت را از دست نداده ام نسبت به مسائل و مشکلات اطرافیانم بسیار حساس هستم چه رسد به موکل که با قرارداد وکالت در واقع مشکلات خود را به وکیل منتقل می کند. مشخصاً به خاطر دارم در سالهای اول کارم در یکی از پرونده هایی که موکل حساسیت خاصی در مورد فرزندانش داشت و پرونده های متعدد بین زن و شوهر مطرح بود که حتی بعضی از مقامات دادگستری در آن مداخله کرده و موفق به ایجاد سازش نشده بودند روزی که حکم واگذاری حضانت پسر هفت ساله به موکلم در دادگاه تجدیدنظر به من ابلاغ شد بی اختیار گریه می کردم و در این حال یکی از مستشاران دادگاه که در حال حاضر از همکاران است به من گفت در این حالتی که داری مرا دعا کن زیرا در این لحظه هرچه از خدا بخواهی برآورده خواهد شد.
در طول 17 سال کار وکالت مواردی این چنین کم نبوده که اگر فرصتی باشد قصد نوشتن همه آنها را دارم.

روحی: از اینکه دعوت به مصاحبه را پذیرفتید یکبار دیگر از شما تشکر می‌کنم، در پایان اگر صحبتی دارید بفرمایید

خانم منشی : از شما متشکرم که این فرصت را در اختیار من گذاشتید. صحبت خاصی ندارم جز این که کار وکالت به عنوان یک موقعیت خاص که اجازه می دهد در خصوصی ترین روابط و مسائل موکلین مداخله داشته باشیم نیاز به اعتماد به نفس، توانایی روحی فوق العاده و تا حدودی از خود گذشتگی دارد و اگر توانایی های خود را باور داشته باشیم وکالت حرفه ممتازی است.