زهره روحی: سرکار خانم ظفرنژاد عزیز از اینکه دعوت به مصاحبه را پذیرفتید تشکر
می کنم. باید عرض کنم سخنرانی شما برای جمعیت حاضر در دومین همایش هفته ی اصفهان
(4 آذر 1389) بسیار اثر گذار بود و همین
امر ضرورت بحث «توسعه پایدار»، را نشان میدهد. حال پرسش من این است که چگونه می
شود توسعه پایدار داشت.
به عنوان مثال شما هشداری کاملاً جدی در مورد آینده شهر اصفهان و زاینده رود دادید
، و همه هم تحت تأثیر قرار گرفتند اما فکر نمی کنید که «حساسیت ایجاد شده» نیاز به
راهکار «عملی و اجرایی» دارد؟ لطفا در اینباره
بفرمایید چه باید کرد؟
خانم فاطمه ظفرنژاد: سپاسگذار از لطف
شما و گویا شما چنان تحت تاثیر هشدار جدی من قرار گرفتید که بخش پایانی مقاله در
ذهن شما اثر پررنگی برجای نگذاشت. اما من هر بار که نقدی را با انگیزه عشق به این
سرزمین کهن پرافتخار مطرح کرده ام حتما راهکارهای برون رفت را هم گفته ام. در
آخرین بخش مقاله "اصفهان و زاینده
رود" که در همایش دوستداران اصفهان ارائه کردم، به راهکارهای اصلاح وضعیت با
نام "راهبردهای پایداری شهر اصفهان" پرداختم. این راهبردها در 4 راستای اصلی تنظیم شده اند:
1. احیای آبخیز زاینده رود از سرچشمه تا
چاهه آن(تالاب بین المللی گاوخونی)، و برچیدن سدها و از همه مهمتر غول 1.5
میلیاردمترمکعبی زاینده رود. احیای این
حوضه آبخیز مهم که مانند حوضه کارون، هر
کیلومتر طول آن شاید بیش از یک کشور اروپایی تاریخ فناوری پایدار، تمدن،
فرهنگ، و هنر داشته باشد، نه تنها از اهمیت زیستی و اکولوژیک که همچنین از اهمیت
تاریخی، اجتماعی، سیاسی در سطح ملی برخوردار است. شهر تاریخی اصفهان بخشی از آبخیز
زاینده رود است که بشدت به رودخانه زاینده رود (و نه جسد بیجان و خشک آن) نیازمند
و وابسته است. لازم است مطالعات بازسنجی منابع و مصارف در کوتاهترین مدت و با توجه
به سیاستهای کلی اصلاح الگوی مصرف (ابلاغ 15 تیر 1389) انجام شود. بهتر است بودجه ای
از سوی مراجعی چون استانداری به اینکار اختصاص داده شود تا پژوهشگران و خبرگان
مستقل غیرمنتفع (بیرون از دایره شرکتهای مشاور و مجری و پیمانکار و عامل چهارم طرح
های سدسازی و..) با کمک همه سازمان های مردم نهاد این استان این کار را به انجام برسانند.
پیش از همه باید نظر سازمان ها و نمایندگان کشاورزان استان پرسیده شود که صاحبان
اصلی آب زاینده رود بوده اند و مدرنیزاسیون تقلیدی از "بیگانگان و گم شدگان
لب دریا" حقابه آن ها را نادیده گرفت و از آن حاتم بخشی ها کرد.
شکست الگوی توسعه یکدست و یکسان برای همه جا و نیز خطرات
بیماری غول پیکرسازی در دستور 21 سازمان ملل بازتابی گسترده یافته است. هر کشور و
هر منطقه باید الگوی توسعه خود را بر پایه تجربه و دانش بومی و نیز اقلیم و شرایط
ویژه خودش پیدا کند. باید راهکارهای کوچک، محلی، و تصمیم گیری شده از سوی جوامع
بومی مولد جای سدها و ساخت و سازهای غول
پیکر و ناکارآمد را بگیرد. دانش بومی نخستین پله است.نیازهای روز را باید بکمک
روشهای نوین پایدار مانند نیروگاه خورشیدی کوچک، نیروگاه بادی کوچک، و.... تامین
کرد. روش های غیرسازه ای تامین آب را باید جانشین روشهای سازه ای یا سخت افزاری یا
سدسازی کرد. مدیریت تقاضای آب و برق را باید جانشین مدیریت عرضه و تامین کرد. در این زمینه روشهای تصفیه، بازیافت، و
بازچرخانی آب و نیز افزایش کارآیی مصرف آب از میانگین 0.4-0.3 کنونی به 1، می
تواند معادل سالانه دهها میلیارد مترمکعب آب جدید باشد. این کاری است ساده تر و کم هزینه تر و کم پیامدتر از
ساخت سدها و سامانه های انتقال و خوشبختانه سیاست های کلی اصلاح الگوی مصرف راهگشایی
قانونی برای تغییر رویکرد مدیریت آب در کشور را نوید می دهد.
2. تدوین راهبردهای حفاظت از معماری
بلند آوازه شهر. بصیرت و ژرف اندیشی و
احترام به هویت تاریخی شهر در ساخت و سازها، احیای محله ها، توقف ساخت خیابانها و
بزرگراهها و تبدیل آنها به محل رفت و آمد انسانها. یادآوری می کنم که سند دستور 21 همایش سران
زمین در ریودوژانیرو (1992) که ایران نیز امضا کننده آن بوده است توجه ژرف به دانش
بومی به عنوان آغاز حرکت برای توسعه را گوشزد می کند. چراکه دانش بومی هر منطقه قرنها
با محیط زیستش کنار آمده و آزمون و خطاهای زیادی را از سرگذرانده است پس بخودی خود
مولغه های پایداری و هماهنگی با اقلیم و محیط را در خود دارد. و البته در کشوری که
6 هزاره تمدن و شهر نشینی را در پشت سر
دارد (نگاه کنید به آثار منتشر شده در باره یافته های جیرفت، کاشان،...) معماری
ملی از بیشترین پایداری و هماهنگی با محیط برخوردار است. هماهنگ سازی با نیازهای امروز باید بر پایه
معماری بومی و ملی و با ژرف اندیشی و بصیرت کامل انجام شود. نباید با ساخت و
سازهای ناشیانه این هماهنگی را خدشه دار کرد. تدوین
راهبردهای حفاظت از معماری اصفهان چه از دیدگاه توسعه پایدار و چه از دیدگاه
تاریخی، معماری و هنری ضرورت لحظه است.
3. تدوین راهبردهای حفاظت از محیط زیست
و کاهش آلودگی آبخیز زاینده رود و محیط پیرامونی این شهر تاریخی در چهار راستای هوای
پاک، آب پاک، زباله صفر، توسعه شهرباغ. اجرای سیاستهای کلی اصلاح الگوی مصرف می تواند
به کاهش مصرف منابع طبیعی مانند آب و نیز منابع سوخت فسیلی مانند بنزین کمک زیادی بکند.
حقیقت اینست که پایتخت فرهنگی ایران با
همه یادگارهای تاریخی و فرهنگی اش بشدت از پیامدهای توسعه تقلیدی بشیوه دیگران یا
همان مدرنیزاسیون آسیب دیده است. بافت شهر
بسیار تغییر یافته و آلودگی هوا و آب، گذشته از بخطر انداختن جان انسان ها، می
تواند به ساختمانها و پلهای تاریخی شهر آسیب بیشتری برساند. در هیچ کجای این آبخیز
نباید زباله دفن کرد که راهکارهای بسیار ساده و آزمایش شده ای برای مدیریت غیرمتمرکز
زباله وجود دارد. توجه به فضای سبز کافی
بویژه بشیوه شهرباغ های کهن ایران زمین می
تواند به پاکی هوا و پایداری اصفهان کمک کند. برای همه چهار راستای یاد شده
راهکارهای بسیار بسیار عملی و کم هزینه و تجربه شده ای وجود دارد.
4. تدوین برنامه کاهش مصرف و مصرف زدگی
در همه عرصه ها بویژه منابع طبیعی و با تاکید بسیار بر منابع آب، سوخت فسیلی،
و.... با بهره گیری از توان همه سازمان های مردم نهاد، مراکز علمی/پژوهشی،
دانشجویان، دانش آموزان، اصناف و بازرگانان، انجمن های صنفی کشاورزان و سایر گروه
های جمعیتی بویژه زنان که جلب مشارکت آنان می تواند اثری ژرف بر هر برنامه توسعه
پایدار داشته باشد. در این راستا نیز سیاستهای کلی اصلاح الگوی مصرف مهم ترین
مولفه های توسعه پایدار را ارائه کرده است.
روحی: اگر اشتباه نکرده باشم شما تخریب سدها را به عنوان راهکار عمده ای معرفی
کردید که برای حیات تالابها و همچنین اثرات زیست محیطی آن در زندگی همه ی ما ضروری
است، آیا ممکن است در همین مورد به طور
مشخص درباره رابطه ی تالاب گاوخانی و شهر اصفهان بفرمایید؟
ظفرنژاد : ساخت سد 1.5 میلیارد مترمکعبی زاینده رود در اواخر دهه 40 به پایان
رسید و آبگیری آن آغاز شد. مانند همه
سدهای ساخته شده، این سد مطالعات نیازسنجی، مطالعات گزینه یابی، مطالعات تخصیص
موثر، بررسیهای هزینه موثر، و مطالعات تحلیلی فایده/هزینه اجتماعی زیست محیطی
نداشت. پس از کودتای 28 مرداد ساخت و ساز
به تقلید از الگوی توسعه نابومی (عمدتاً الگوی توسعه امریکایی) بشدت همه آبخیزها و
عرصه های طبیعی کشور را درنوردید. متاسفانه
پس از انقلاب نیز این تقلیدِ ساخت و ساز در آبخیزها حتی با آهنگی تندتر ادامه
یافت.
تفوق اقتصاد متمرکز و پی ریزی دولت
بسیار حجیم در دهه نخست پس از انقلاب، احیای دانش بومی غنی آب در این بزرگترین
تمدن آبی جهان را نادیده گذاشت و شرکتهای دولتی با گرایش ساخت و ساز و مدیریت سازه
ای در بخش آب بشدت گسترش یافتند. غافل بودیم از آنکه دولت حجیم و تفوق اقتصاد
دولتی در همه جهان از جمله در امریکا و
شوروی سابق و نیز اروپا نه تنها به کارکردهای طبیعی و موثر جوامع آسیب زده که در آمریکا به خاموشی رودها به
زیان کشاورزان پائین دست و نابودی تالابها، در شوروی سابق به خشکیدن بزرگترین
دریاچه آب شیرین جهان آرال، و.... انجامیده است.
با متورم شدن دولت، تصمیم گیری ژرف
اندیشانه توام با بصیرت و دوربینی جوامع بومی، که 6 هزار سال در برخورد با طبیعت
روشی پایدار و مسالمت آمیز داشتند، به تصمیم
گیری از بالا به پائین جانبدارانه مهندسان و دیوانسالاران بخش دولتی سپرده شد که طبیعتاً
نه تنها ناکارآمد و ناموثر است که پیامدهای بسیار ناسازگاری بر جوامع بومی پائین
دست آبخیزها دارد. گروههای اجتماعی ذیضرر
این تصمیم گیری ها عبارتند از: کشاورزان حقابه بر از رودها و قنات ها و..، عشایر،
ماهیگیران، جنگل نشینان، باغداران، نخلکاران، صاحبان صنایع و حرف ملی، پیشه وران
وابسته به منابع طبیعی آبخیزها، زنان و صاحبان صنایع دستی بومی... یعنی مولدترین
اقشار جامعه که در مقوله مهم خودکفایی ملی بشدت به آنها وابسته ایم. در 50 سال گذشته جوامع بومی از سیاستگذاری های
جانبدارانه مهندسان و شرکتهای بخش دولتی بویژه در بخش آب آسیب زیادی دیدند، زمین
کشاورزی شان از دست رفت و به مهاجرت تلخ و اجباری وادار شدند. این مساله ای است که جامعه شناسان و متخصصان
علوم اجتماعی پژوهش های زیادی می توانستند
درباره آن انجام دهند. در کشور هند در این زمینه پژوهش های گسترده ای انجام شده
است.
ساخت و ساز در حوضه زاینده رود با ویژگی های یادشده به نابودی تالاب بین المللی
گاوخونی انجامید. از نقش تالاب در تعدیل
هوای حوضه و سایر کارکردهای طبیعی مانند
زیستگاه گونه های جانوری و گیاهی و نیز از
ارزش بسیار زیاد آن برای منطقه و کشور که
از میلیاردها دلار فراتر می رود که بگذریم، این تالاب 470 کیلومترمربعی منبع معیشت
مردم منطقه بود و برای آنها درآمد ماهیگیری و نیز
گردشگری داشت.
ساخت و سازها بدون توجه به حقابه کشاورزان پائین دست انجام شده بود بنابراین
در نخستین سالهای پس از آبگیری سد زاینده رود، روستای شاخ کنار از بابت از دست
دادن حقابه ها و در نتیجه از دست دادن کشاورزی اش، از سکنه خالی شد. ضبط حقابه در سد سپس به ورزنه در 30 کیلومتری
تالاب رسید. این شهر متعلق به هزاره سوم است با گنجینه ای غنی از هنر معماری و
یادگارهای چند هزار ساله که خود به تنهایی یک موزه بزرگ بشمار می رود. این شهر از
1347 شهرداری داشت (یعنی شهر بشمار می رفت) اما
امروز به سبب از دست دادن همه مبانی معیشتی مردمش تنها 13 هزار نفر جمعیت
دارد و می رود که به خیل روستاها و شهرهای متروکه کشور بپیوندد. ورزنه با از دست دادن حقابه، پنبه زارهایش و
گندمزارهایش و ... را از دست داد و نیز صنایع و پیشه های مرتبط با کشاورزی و
کارگاه های نخ ریسی و پارچه بافی اش از میان رفت. کشاورزان مولد ناگزیر از مهاجرتی
ناخواسته و اجباری شدند. با مهاجرت باقیمانده مردمش، سنت ها و فرهنگ و نیز گویش
ویژه اش که گفته می شود به زبان پهلوی بسیار نزدیک است در غبار تاریخ ناپدید خواهد
شد.
ضبط حقابه های کشاورزان در سد بالا گرفت و آنها را به مهاجرت تلخ به حاشیه
شهرها کشانید و تورم جمعیت بیش از توان اکولوژیک اصفهان را سبب شد. و باز هم با ادامه وضعیت و حاتم بخشی های بیشتر
از آب سد و واگذاری غیرقانونی و غیرمشروع
حقابه کشاورزان به کارخانه های بسیار پُرنیاز به آب مانند فولاد و... خشکی به 140
کیلومتر بالاتر از گاوخونی در اصفهان رسید و این شهر تاریخی با خاموشی زاینده رودش
با خطر بسیار بزرگ خاموشی پایتخت فرهنگی خاورمیانه روبروست. رودی که زمانی "زاینده رود" بود اینک
به گفته زیست شناس طبیعت دوست و شاعر اصفهانی، مهندس محمود سلطانی، "زاینده
بود" است. مرثیه ای که این شاعر برای
رود دیارش سروده همه تارو پود انسان را به درد می آورد.
و این همه تنها به سبب برنامه ریزی های نادرست، جانبدارانه، و نخوت آمیز از بالا به پائین مهندسان و تکنوکرات
های بخش دولتی برای حقابه کشاورزان و جوامع بومی رخ داده است. روشن نیست تصمیم
گیری درباره حقابه های جوامع مولد بدون هیچ نظرپرسی از صاحبانشان چگونه مشروعیتی
می تواند داشته باشد. غالبا مهندسان و
دیوانسالارانِ تصمیم گیرنده، هیچ شناخت ملموسی از حقوق آب و اهمیت اجتماعی آن برای
میلیونها خانوار کشاورز و عشایر و... در پائین دست حوضه های آبخیز ندارند. شرکتهای دولتی با نادیده گرفتن حقابه مردم پائین
دست جلگه خوزستان، ساخت چندین تونل انتقال از سرشاخه های کارون و دز را طراحی و
اجرا کردند و از این میان تونل انتقال پرهزینه دز به قمرود را با شتاب هر چه بیشتر
به پایان نزدیک می کنند. گویا تجربه تلخ سد 15 خرداد را فراموش کرده ایم. آیا باید
حتما در مدارس علوم دینی درس خوانده باشیم تا بفهمیم ضبط حقابه دیگران بدون هیچ
پرسش از آنها کاری خدشه دار است و مصرف آن آب مغایر با همه ارزش هایی که باید به
آنها پایبند باشیم؟ اما گذشته از شرکتها و مهندسان منتفع از ساخت و ساز در آبخیزها، آنها که اینگونه فعالیت ها را توسعه می پندارند
دو مساله مهم را نادیده می گیرند 1)زمانی می توان مُلکی را توسعه یافته تلقی کرد
که اگر گرد آن دیواری کشیدیم و راه ورود منابع گوناگون را بر آن بستیم آن جامعه
بتواند به حیات خود ادامه دهد. مناطق گوناگون ایران زمین از مُلک ری تا مُلک
خوزستان، از خراسان تا اصفهان، از فارس تا کرمان... همواره این تعریف پایه از
توسعه را در خود داشتند. هر جامعه و منطقه باید تنها روی منابع خودش حساب باز کند
نه روی حقابه هزاران ساله مردم آبخیز زاینده رود یا کارون یا... هر مُلک باید با راهکارهای صرفه جویی و نیز
بکارگیری روشهای نوین پایدار ادامه حیات دهد.
2)بسیار راهکارهای ساده و کم هزینه
تر برای تامین آب و برق وجود دارد که خوشبختانه در سیاست های کلی اصلاح الگوی مصرف
به شمار زیادی از آنها اشاره شده است. بگذریم که ساخت و سازگرایان شرکتها منطقاً رابطه
خوبی با اصلاح الگوی مصرف و راهکارهای ارزانِ غیرسازه ای نمی توانند داشته باشند.
روحی: به نظر شما آیا برای توسعه پایدار نمی باید از تمامی کارشناسان و
پژوهشگران رشته های مختلف حتا جامعه شناسی دعوت به عمل آورد؟ آیا فکر نمی کنید جا
انداختن نحوه ی صحیح استفاده از آب به همکاری کارشناسان علوم اجتماعی نیز نیاز
دارد؟ لطفا در اینباره بفرمایید.
ظفرنژاد : این همایش، همانگونه که از
نامش پیداست همایش هفته ملی اصفهان بود که دوستداران اصفهان در آن گرد هم می آیند
و بناگزیر همه مسائل از جمله مسائل حفاظتی این شهر تاریخی هم می تواند در همایش
مطرح شود. از حفاظت معماری تا محیط زیست و آبخیز همه و همه می توانند در این همایش
مطرح شوند. در جمع دوستداران اصفهان همه می توانند شرکت کنند از پیشه وران و
صنعتگران خرد و کلان تا کارشناسان تاریخ،علوم اجتماعی، علوم دینی، فلسفه،معماری،آب،
توسعه پایدار...
اما نقش کارشناسان مستقل علوم اجتماعی در حل مسائل اصفهان بویژه مسائل زیادی
که جوامع بومی حوضه آبخیز زاینده رود با آن دست به گریبان بودند و هستند بسیار
تعیین کننده است. انتظار می رفت که پژوهش
ها و پایان نامه های زیادی به مسائل اجتماعی حوضه آبخیز زاینده رود: مانند ضبط
حقابه ها، مسائل اجتماعی خشکاندن تالاب گاوخونی، سرنوشت ماهیگیران تالاب، متروکه
شدن روستاهای آبادی چون شاخ کنار، ضبط حقابه کشاورزان ورزنه در سد و از دست رفتن
کشاورزی و در پی آن صنایع بافندگی کهن این شهر، خالی از سکنه شدن شهرتاریخی و
زیبای ورزنه، و مقوله های اجتماعی از این دست اختصاص داده می شد. چنین مقوله هایی، علیرغم اهمیت زیاد و توان
بالقوه در اصلاح رویکرد مدیریت آب از دهه ها پیش، به موضوع پژوهش جدی و اثرگذار
بدل نشدند.
کارشناسان علوم اجتماعی در اصلاح وضعیت کنونی می توانند اثرگذار باشند چنانچه
با پویایی پژوهشیِ مستقل به تحلیل نقش اجتماعی دو گروه مهم بپردازد: نخست، گروه اجتماعی
نوپدید مصرف کننده آب در شهرها (و غالبا تصمیم گیرنده برای جوامع بومی مولد) که
همراه و همزبان با شرکتهای دولتی، منتفعان یا ذینفعان طرح های آب هستند. دوم، گروه اجتماعی مولد بومی و ارزشمند کشور با
جمعیت بسیار بیشتر متشکل از کشاورزان، عشایر، ماهیگیران، نخلکاران و باغداران و صاحبان
صنایع بومی و دستی و پیشه وران مولد صاحب صنایع کوچک و... که حقابه
هایشان در برنامه های موسوم به توسعه منابع آب با خشونت تمام تصرف شده و آسیب
بسیار زیادی را متحمل شده اند و ذیضرران طرح های آب بشمار می روند.
همچنین در حوضه آبخیز مهم زاینده رود، مسائل زیادی هست که می تواند موضوع
پژوهش علوم اجتماعی باشد. تحلیل علل متورم
شدن بیش از اندازه شهر اصفهان و پیامدهای بسیار ناسازگار اکولوژیکی و محیطی و نیز
اجتماعی آن در سایه سیاستگذاری های نادرست تامین آب و برق، تحلیل علل مهاجرت
اجباری کشاورزان از انتهای حوضه آبخیز، تحلیل علل کوچک شدن غیر طبیعی شهر چند
هزارساله ورزنه تا مرز نابودی با سیاستگذاری های نادرست دستگاه های دولتی از یک سو
و رشد قارچ مانند شهرک های تازه تاسیس بدون هویت در کنار شهر اصفهان از سوی دیگر،
و...
روحی : نقش شهروندان اصفهانی در احیا و ارتقاء حوضه آبریز «زاینده رود» چه میتواند
باشد؟ چه راهکارهایی را پیشنهاد میدهید؟
ظفرنژاد: شهروندان اصفهانی در احیای حوضه آبخیز و زنده کردن دوباره
"زاینده رود" نقش بسیار مهمی می توانند داشته باشند. کار و عزم مشترک
سازمان های مردم نهاد، انجمن های محلی و بومی، سازمان های صنفی معماران، آموزگاران،
دبیران، استادان دانشگاه ها، انجمن های مذهبی، فرهنگی، ادبی، دوستداران تاریخ و فرهنگ اصفهان، انجمن های
طرفدار محیط زیست، انجمن های زنان و دانش آموزان و دانشجویان، شوراهای محلی، تشکل
ها و اتحادیه های پیشه وران، و... می
تواند احیای حوضه آبخیز را در دستور کار سه قوه قرار دهد. از همه مهم تر حرکت انجمن های
کشاورزان حوضه آبخیز است که می توانند بیشترین اثرگذاری را داشته باشند. تهیه نامه
های درخواست اصلاح شیوه سخت افزاری در مدیریت حوضه آبخیز با امضاهای جمعی تشکل های
کشاورزان و سازمان های مردم نهادِ دلسوز و
ارسال آنها برای مسئولان کشور بسیار اثر گذار خواهد بود.
سال گذشته انجمن پیام سبز اصفهان و 30
تن اعضای هیئت علمی دانشگاه صنعتی اصفهان در حرکتی پیشگامانه و بسیار اثرگذار با
ارسال نامه ای به شمار زیادی از مسئولان طراز نخست کشور خواستار حذف مدیریت سخت
افزاری در حوضه های آبخیز شدند که خوشبختانه از دفتر مقام رهبری پاسخی شایسته
دریافت کردند که عطف به آن همه تشکل های دیگر می توانند با ارسال نامه های جداگانه
در پشتیبانی خود از نامه یادشده، خواستار اصلاح جدی رویکرد سخت افزاری و تغییر مدیریت سازه ای در حوضه آبخیز و احیای
زاینده رود شوند.
روحی: خسته نباشید. بار دیگر از همراهی تان در انجام این مصاحبه تشکر می کنم.
لطفا اگر صحبتی درباره شهر اصفهان دارید
بفرمایید .
ظفرنژاد: منهم با آندره مالرو موافقم
که زمانی گفت اصفهان زیباترین شهر جهان است. اما اینکه امروز هم بتوانیم با این
صفت وصفش کنیم با پرسش روبروست. شهری که زاینده رودش مرده و خاموش و خشک شده و پل
های تاریخی زیبایش از خشکیِ زیر پایشان سیمایی مغموم و دلگیر دارند دیگر آن اصفهان
گذشته نیست. نیز الگوهای شهرسازی معماریِ نابومیِ
تقلیدیِ ناسازگار با فرهنگ و اقلیم و...، شهرباغ اصفهان و معماری هنرمندانه،
افسانه ای، و بلندآوازه آن را دستخوش اغتشاش و تخریب کرده است.
حقیقت اینست که شهر اصفهان تنها متعلق به اصفهانی ها نیست که به همه ایرانیان
تعلق دارد. اهمیت تاریخی و فرهنگی زیاد
این شهر ما را وامی دارد که برای انجام هر کار حتی کوچک زمان زیادی بیندیشیم و بعد
دست به اجرا بزنیم. نباید هر سازمان دولتی
یا خصوصی و یا هر کس با هر عنوان و مدرکی بتواند هرگونه ساخت و سازی را در آبخیز
زاینده رود و در شهر تاریخی اصفهان انجام دهد.
در حوضه زاینده رود که هر کیلومترش بیش از یک کشور اروپایی تاریخ تمدن
دارد، حتی جابجا کردن یک آجر یا یک دیوار مسئولیت بزرگ و خطیری است. اما متاسفانه
در 50 سال گذشته تقلید از "گم شدگان لب دریا" و بی توجهی به دانش درخشان
بومی با دستاویزی به خردِ خام، بلای بزرگی
بر سر این حوضه مهم کشور درآورده است.
گرچه که زمان زیادی را از دست داده ایم اما اگر عزمی عمومی وجود داشته باشد
شاید بتوانیم حوضه آبخیز زاینده رود و شهر تاریخی اصفهان را نجات دهیم. اگر مسئولیت امروزمان را درک نکنیم شاید فردا
بسیار دیر باشد.
امید که با عشق و ایمان و تلاش، آبخیز زاینده رود و دیگر حوضه های آبخیز و
آبریز این سرزمین کهن پرافتخار را بار دیگر احیا کنیم و آنچه با همه مواهب طبیعی
اش از رود و جنگل تا تالاب و دریاچه از نسل گذشته تحویل گرفتیم همچون گذشتگانمان، امانتدارانه
و سالم به نسل های آینده بسپاریم.