نوشته زهره روحی
هرچند که دیگر خبری از گفت و شنودی از فیلم «درباره الی» نیست، ولی مایلم برای شروع ارتباط با شما مخاطبین عزیز از این فیلم بگویم. فیلمی که اخیرا از طریق دی وی دی همراه با فرزندانم و تنی چند از جوانان فامیل دیدم ولی بیشتر از آنکه متاثر از فیلم شوم تحت تأثیرواکنش جوانان قرار گرفتم . از اینرو فکر کردم شاید بد نباشد به صورتی بستر اجتماعی این جذابیت فیلم نزد جوانان را به عنوان عامل گیرایی فیلم، با دیگران هم درمیان بگذارم. امیدوارم من هم بتوانم از نظر شما با خبر شوم. با تشکر
این نخستین باری نیست که فیلمی درباره طبقه متوسط جامعه ایران ساخته میشود، اما اقبال «درباره الی» نزد سنین متفاوتِ طبقه متوسط جامعه ایرانی، احتمالاً نشانگر تأئید از سوی طبقه متوسطی ست که برخی از ویژگیهای فرهنگی و اجتماعیاش در فیلم به نمایش درآمده است. و نکته با ارزش (بخوانیدش موفقیت آمیز برای کارگردان) در این است که نمایش همبستگیهای فرهنگی ـ اجتماعی موضوع فیلم با مخاطبان طبقه متوسطش چنان ساده و راحت اتفاق میافتاد که اغلب مخاطبان پس از تماشایش، به هنگام بازگویی از فیلم عباراتی نظیر «مثل خودمون» را به زبان میآورندبرای پرهیز از طولانی شدن این نوشته، از ذکر ماجرای فیلم خودداری کرده و در عوض با این فرض آغاز میکنیم که مخاطبان این متن، با فیلم آشنا هستند به لحاظ جامعهشناسی، اصغر فرهادی در فیلم «درباره الی» کاری با ارزش ارائه کرده است، آنهم بیآنکه نیازی به دشوار کردن فیلم داشته باشد و یا بیآنکه گروه کثیری از مخاطبان طبقه متوسط را از خود براند و صرفاً مخاطب خود را به جامعة روشنفکری ایران (که خود بخشی از طبقه متوسط است) محدود کند. او جدا از آنکه همچون بسیاری از کارگردانان ایرانی بر دوگانگی فرهنگی جامعه ایران، و یا به بیانی بر ستیز بین سنت و مدرن در جامعه ایران تأکید دارد، اما بر خلاف همگی آنها مقصد اصلی فیلمش را به این مسئلة(مسلماً مهم) اختصاص نمیدهد؛ بلکه او قصد دارد از آن فراتر رود و پرده از معضل به نسبت اخیری برگیرد که زادة خودِ فرهنگ مدرن است. فرهنگی که علارغم خواست حاکمیت سنتی جامعه ایران، نه تنها در دامان همان ستیزهای شهروندان غیررسمی با سلطة سنت زاده شد، بلکه در سایه و تاریکیهای زیرزمینیِ «غیر مشروعیتش» رشد یافت، به بلوغ رسید و در حال حاضر با مشکلات بلوغش دست و پنجه نرم میکند (بیآنکه در تمامی این مدت از یاریگریِ تربیتی ـ پرورشی برخوردار بوده باشد).
بهرحال پرورش و تربیت این فرهنگِ به ظاهر غیر مشروع و زیرزمینیِ ایرانی هرگونه که بوده است، در معضلی که فیلم «درباره الی» از نظر جامعهشناسی مطرح میکند، بیشتر از آنکه نقدی باشد بر علیه حاکمیت فرهنگ سنت، روشنگر پارادوکسی مختص به مدرن است؛ یعنی آشکار کنندة معضلی است که برخاسته از خودِ فرهنگ مدرن است: آشکار کنندة نوع و نحوة زیستِ فرهنگی که به همان نسبت که آزادی فردی میدهد و به قلمروی خصوصی ـ شخصی دیگران احترام میگذارد، به نشر فرهنگ ارتباطیِ «غریبگی از هم» نیز کمک میکند. احتمالا زیمل و پس از وی گیدنز نخستین کسانی بودند که به نیاز ساختاریِ «آزادی عملِ» ناشی از زندگی شهری واقف گشتند. به بیانی از شناسایی امکاناتی برخوردار گشتند که مدرنیته، آزادی را در گروی آن قرار میدهد (: عدم مداخله در زندگی دیگری و یا حیطة دیگری)؛ چیزی که تحت عنوان «بیتفاوتیِ مدنی» از آن یاد کردهاند.
آندو دانستند که این «خود را بیتفاوت نشان دادن نسبت به قلمروی زندگی شخصیِ فرد دیگر» (که لازمه زندگی شهری مدرن است) حامل تمامی سرزندگیِ مدرنیته نیز هست. در این نحوة زندگی، با خیال آسوده میتوان علاقهمندیهای خصوصی خود را دنبال کرد بیآنکه کسی اجازه داشته باشد تا در آن سرک کشد و یا صاحب علاقه را مورد بازخواست قرار دهد. به اصطلاح کسی اجازه ندارد از کسی دیگر، دربارة زندگی خصوصی او پرسوجو کند و ....
مسلماً در چنین فضایی میتوان شاد زیست: شادیهای لحظهای و فارغ از نگرانی که از قِبَل روابط کوتاه مدت با «دیگری» به وفور میتوان یافت؛ زیرا برخلاف روابط مبتنی بر ساختارِ «سنت»، در جهان ارتباطیِ مدرن همواره این امکان وجود دارد که ( به دلیل ذات بیتفاوتیِ مدنی خویش،) در روابط کوتاه مدت بتوان بدون ترس و نگرانی از معرفی و افشای موقعیت خصوصیِ خود و یا حتا نگرانی از تعهد پیدا کردن نسبت به دیگری، به ایجاد رابطه دست زد. ورود «الی» به حلقه زنان و مردان جوانی که از شناخت کافی و نسبتاً با سابقه دوستی برخوردارند، کنجکاوی هیچ کسی را در خصوص هویتاش برنمیانگیزد و از قضا طبق همان قانون «بیتفاوتی مدنیِ» مدرنیته به آسانی هم در حلقه دوستان پذیرفته میشود.
زنان و مردان جوان طبقه متوسط ایرانی (همانهایی که نمایندگان فعلی فرهنگ مدرن در جامعه ایران هستند و به تماشای فیلم نشستهاند،) در تمامی لحظاتی که زنان و مردانِ جوان فیلم به گپ و بازی مشغولاند، با آنها همراهیِ همدلانهای دارند. آنهم براساس همان هویتِ بیتفاوتیِ مدنیِ برخاسته از مدرنیت خویش؛ هویتی که اصغر فرهادی در مقام کارگردانی قابل و متأمل، زیرکانه از آن سود میجوید تا مخاطبِ مدرنش را آنچنان آئیئهوار با آن درآمیزد که بتواند به هنگام مفقود شدن «الی» او را به شوک شخصیتی وادارد.
به واقع از این منظر شاید بتوان گفت همه کار و بار ساختار فیلم در خدمت به همین لحظه شوکآور بوده است. لحظه شگفتی که فرهادی با مهارت و شگردیِ کمنظیر، مخاطب مدرن خویش را با معضل وجودیِ برخاسته از بیتفاوتیِ مدنیاش تنها میگذارد. و به طور مبهم او را وامیدارد تا حداقل برای دقایقی با آنروی سکة عناصری که نرمتنانه تنظیم کنندة «آزادی ارتباطی»اش بودهاند، نظر افکند. و از قضا حس عصبانیت مخاطب فیلم، از سکانسهای مربوط به ابهام مفقود شدگی الی، نیز از همین روست. واضحتر بگوئیم، عصبانیت مخاطب (که در ضمن با عصبانیت بازیگران فیلم در آن سکانسها گره میخورد) به واقع از مواجهه شدن مخاطب با واقعیت وجودی خویش است: واقعیتی نهیلیستی که آزادی وی را یا بهتر است بگوئیم « حس آزادی»او را به ریشخند میگیرد. چرا که گمشدنِ مبهمِ الی، همان واقعة نحسی بوده است که بی بنیادی و بیتضمینی روابط کم دوام مدرنیته را برای وی برملا کرده است. مخاطبِ مدرن مجبور است یکه و تنها معضل وجودیاش در روابط مدرن را تاب آورد و با فقدان تضمین و با مسئولیت گریزپای روابطاش از سوی دیگری کنار بیاید. اکنون او (هرچند بطور مبهم) درمییابد که نشاط و لذتِ آزادیاش به دلیل خصیصة مدرنِ «بیتفاوتی مدنی»، همواره در معرض آسیب قرار دارد. و همین است که او را از دیدن آن سکانسها ناراحت میکند. به بیانی او در وضعیتی نابهنجار و بهم ریخته درمییابد که همان عناصری که ارتباطگیری وی با دیگری را آزاد، نرم و انعطاف پذیر میسازند (قانون عام عدم مداخله در زندگی شخصی و خصوصی دیگران) نه تنها موجبات تهدید نشاط آزادی وی به شمار میروند، بلکه او را با وضعیت وجودی بیبنیان مدرنیته مواجه میسازند.
اما این وضعیت ساختاری ـ اجتماعی که اکنون به موقعیتی اگزیستانسیالیستی رخنه کرده است و تک تک بازیگران را (همراه با مخاطبین فیلم) به واکنشهای شخصیتی برانگیخته است، با توجه به زمینة سنتیِ حاکمیت جامعه ایرانی، وجدان فردی تماشاگران را متحمل باری مضاعف میکند. چرا که باری دیگر با تضاد سنت حاکم و مدرنیت غیر رسمی مواجه میگردد.
و بالاخره شاید بتوان اینگونه گفت که فیلم درباره الی به واقع درباره شهروندان جامعه مدرن ایرانیِ درآمیخته با سنت است.
اصفهان ـ سوم دیماه 1388
بهرحال پرورش و تربیت این فرهنگِ به ظاهر غیر مشروع و زیرزمینیِ ایرانی هرگونه که بوده است، در معضلی که فیلم «درباره الی» از نظر جامعهشناسی مطرح میکند، بیشتر از آنکه نقدی باشد بر علیه حاکمیت فرهنگ سنت، روشنگر پارادوکسی مختص به مدرن است؛ یعنی آشکار کنندة معضلی است که برخاسته از خودِ فرهنگ مدرن است: آشکار کنندة نوع و نحوة زیستِ فرهنگی که به همان نسبت که آزادی فردی میدهد و به قلمروی خصوصی ـ شخصی دیگران احترام میگذارد، به نشر فرهنگ ارتباطیِ «غریبگی از هم» نیز کمک میکند. احتمالا زیمل و پس از وی گیدنز نخستین کسانی بودند که به نیاز ساختاریِ «آزادی عملِ» ناشی از زندگی شهری واقف گشتند. به بیانی از شناسایی امکاناتی برخوردار گشتند که مدرنیته، آزادی را در گروی آن قرار میدهد (: عدم مداخله در زندگی دیگری و یا حیطة دیگری)؛ چیزی که تحت عنوان «بیتفاوتیِ مدنی» از آن یاد کردهاند.
آندو دانستند که این «خود را بیتفاوت نشان دادن نسبت به قلمروی زندگی شخصیِ فرد دیگر» (که لازمه زندگی شهری مدرن است) حامل تمامی سرزندگیِ مدرنیته نیز هست. در این نحوة زندگی، با خیال آسوده میتوان علاقهمندیهای خصوصی خود را دنبال کرد بیآنکه کسی اجازه داشته باشد تا در آن سرک کشد و یا صاحب علاقه را مورد بازخواست قرار دهد. به اصطلاح کسی اجازه ندارد از کسی دیگر، دربارة زندگی خصوصی او پرسوجو کند و ....
مسلماً در چنین فضایی میتوان شاد زیست: شادیهای لحظهای و فارغ از نگرانی که از قِبَل روابط کوتاه مدت با «دیگری» به وفور میتوان یافت؛ زیرا برخلاف روابط مبتنی بر ساختارِ «سنت»، در جهان ارتباطیِ مدرن همواره این امکان وجود دارد که ( به دلیل ذات بیتفاوتیِ مدنی خویش،) در روابط کوتاه مدت بتوان بدون ترس و نگرانی از معرفی و افشای موقعیت خصوصیِ خود و یا حتا نگرانی از تعهد پیدا کردن نسبت به دیگری، به ایجاد رابطه دست زد. ورود «الی» به حلقه زنان و مردان جوانی که از شناخت کافی و نسبتاً با سابقه دوستی برخوردارند، کنجکاوی هیچ کسی را در خصوص هویتاش برنمیانگیزد و از قضا طبق همان قانون «بیتفاوتی مدنیِ» مدرنیته به آسانی هم در حلقه دوستان پذیرفته میشود.
زنان و مردان جوان طبقه متوسط ایرانی (همانهایی که نمایندگان فعلی فرهنگ مدرن در جامعه ایران هستند و به تماشای فیلم نشستهاند،) در تمامی لحظاتی که زنان و مردانِ جوان فیلم به گپ و بازی مشغولاند، با آنها همراهیِ همدلانهای دارند. آنهم براساس همان هویتِ بیتفاوتیِ مدنیِ برخاسته از مدرنیت خویش؛ هویتی که اصغر فرهادی در مقام کارگردانی قابل و متأمل، زیرکانه از آن سود میجوید تا مخاطبِ مدرنش را آنچنان آئیئهوار با آن درآمیزد که بتواند به هنگام مفقود شدن «الی» او را به شوک شخصیتی وادارد.
به واقع از این منظر شاید بتوان گفت همه کار و بار ساختار فیلم در خدمت به همین لحظه شوکآور بوده است. لحظه شگفتی که فرهادی با مهارت و شگردیِ کمنظیر، مخاطب مدرن خویش را با معضل وجودیِ برخاسته از بیتفاوتیِ مدنیاش تنها میگذارد. و به طور مبهم او را وامیدارد تا حداقل برای دقایقی با آنروی سکة عناصری که نرمتنانه تنظیم کنندة «آزادی ارتباطی»اش بودهاند، نظر افکند. و از قضا حس عصبانیت مخاطب فیلم، از سکانسهای مربوط به ابهام مفقود شدگی الی، نیز از همین روست. واضحتر بگوئیم، عصبانیت مخاطب (که در ضمن با عصبانیت بازیگران فیلم در آن سکانسها گره میخورد) به واقع از مواجهه شدن مخاطب با واقعیت وجودی خویش است: واقعیتی نهیلیستی که آزادی وی را یا بهتر است بگوئیم « حس آزادی»او را به ریشخند میگیرد. چرا که گمشدنِ مبهمِ الی، همان واقعة نحسی بوده است که بی بنیادی و بیتضمینی روابط کم دوام مدرنیته را برای وی برملا کرده است. مخاطبِ مدرن مجبور است یکه و تنها معضل وجودیاش در روابط مدرن را تاب آورد و با فقدان تضمین و با مسئولیت گریزپای روابطاش از سوی دیگری کنار بیاید. اکنون او (هرچند بطور مبهم) درمییابد که نشاط و لذتِ آزادیاش به دلیل خصیصة مدرنِ «بیتفاوتی مدنی»، همواره در معرض آسیب قرار دارد. و همین است که او را از دیدن آن سکانسها ناراحت میکند. به بیانی او در وضعیتی نابهنجار و بهم ریخته درمییابد که همان عناصری که ارتباطگیری وی با دیگری را آزاد، نرم و انعطاف پذیر میسازند (قانون عام عدم مداخله در زندگی شخصی و خصوصی دیگران) نه تنها موجبات تهدید نشاط آزادی وی به شمار میروند، بلکه او را با وضعیت وجودی بیبنیان مدرنیته مواجه میسازند.
اما این وضعیت ساختاری ـ اجتماعی که اکنون به موقعیتی اگزیستانسیالیستی رخنه کرده است و تک تک بازیگران را (همراه با مخاطبین فیلم) به واکنشهای شخصیتی برانگیخته است، با توجه به زمینة سنتیِ حاکمیت جامعه ایرانی، وجدان فردی تماشاگران را متحمل باری مضاعف میکند. چرا که باری دیگر با تضاد سنت حاکم و مدرنیت غیر رسمی مواجه میگردد.
و بالاخره شاید بتوان اینگونه گفت که فیلم درباره الی به واقع درباره شهروندان جامعه مدرن ایرانیِ درآمیخته با سنت است.
اصفهان ـ سوم دیماه 1388